خانواده بهمرام

بسم الله

طلبه ای در یکی از شهرها زندگی می کرد و از نظر مادی در فشار بود و ازنظر ازدواج هم مشکل داشت

یک شب متوسل به امام عصر(عج) می شه چند شبی از این توسل می گذره خواب آقا رو می بینه آقا بهش می گه می دونی چرا دعات مستجاب نمی شه چون طول امل داری یعنی گاهی انسان وقتی به در خونه خدا برای مشکلش میره می گه خدایا به دل فلانی بنداز یا مثلا با کسی آدم رابطه برقرار می کنه می گه این بعدا به دردم می خوره این دقیقا عین شرک نباید بخدا یاد داد خدا خودش بلد چیکار کنه باید گفت خدایا من فلان خواسته رو دارم به کسی ام نمی گم

طلبه به آقا می گه نمی تونم خودمو درست کنم باید چیکار کنم آقا بهش می گه نایب بگیر برای دعا کردن

طلبه می گه آقا شما نایب من. همون موقع آقا براش دعا می کنه

طلبه از خواب بلند می شه می گه اگر حاجتمو نگیرم برام مهم نیست الان دیگه آقا رو زیارت کردم برای نماز شب که میره وضو بگیره می بینه صدای زنگ در میاد.

میره در باز کنه می بینه دایی خودشه به داییش می گه چی شده این وقت شب اومدی اینجا داییش می گه از فکر و خیال امشب خوابم نبرد می گه من که پسر ندارم این همه ام مال واموال دارم دخترمو میدم به تو اون وقت ثروت من در اختیار تو قرار می گیره.

من خودم تا حالا هر موقع از حضرت معصومه چیزی خواستم نشده جواب نگرفته باشم شماام ازشون بخوایدبراتون دعا کنن البته فرق نمی کنه کدوم ائمه اطهار باشن.

بهمرام

ساعت10:56---1 خرداد 1392

سلام فامیلی منم بهمرامه برام جالب بود که یکی هم نام فامیلیم دیدم شماهم قبلا باقرترک بودید؟شما اهل تبریزید؟ وبلاگتونم جالبه انشاالله باشرکت توانتخابات ورای به دکتر جلیلی دل رهبرو امام زمان و شاد کنیم

یاعلی


	نام :
	وب :
	پیام :
	2+2=:


(Refresh)

پیچک

document.write("KKR") //end hiding script from old browsers -->