نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

لبخند جذابتان می کند. همه ما به سمت افرادی که لبخند می زنند کشیده می شویم. لبخند یک کشش و جذبه فوری ایجاد می کند. دوست داریم نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم.

 
259913_983.jpg

لبخند حال و هوایتان را تغییر می دهد

دفعه بعدی که احساس بی حوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید. لبخند به بدن حقه می زند.
259907_748.jpg


لبخند مسری است

لبخند زدن برایتان شادی می آورد. با لبخند زدن فضای محیط را هم شادتر می کنید و اطرافیان را مانند آهن ربا به سمت خود می کشید.
259908_393.jpg


لبخند زدن استرس را از بین می برد

وقتی استرس دارید، لبخند بزنید. با اینکار استرستان کمتر می شود و می توانید برای بهبود اوضاع وارد عمل شوید.
259910_153.jpg


لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند

به این دلیل عملکرد ایمنی بدن تقویت می شود که شما احساس آرامش بیشتری دارید. با لبخند زدن از ابتلا به آنفولانزا و سرماخوردگی جلوگیری کنید.
259911_943.jpg


لبخند زدن فشارخونتان را پایین می آورد

وقتی لبخند می زنید، فشارخونتان به طرز قابل توجهی پایین می آید. لبخند بزنید و خودتان امتحان کنید.
259912_497.jpg


لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند

تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن با تولید این سه ماده در بدن باعث بهبود روحیه می شود. می توان گفت لبخند زدن یک داروی مسکن طبیعی است.
259914_460.jpg


لبخند زدن چهره تان را جوانتر نشان می دهد

عضلاتی که برای لبخند زدن استفاده می شوند صورت را بالا می کشند. پس نیازی به کشیدن پوست صورتتان ندارید، سعی کنید همیشه لبخند بزنید
259915_264.jpg


لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید

به نظر می رسد که افرادیکه لبخند می زنند اعتماد به نفس بالاتری دارند و در کارشان بیشتر پیشرفت می کنند.
259916_723.jpg


لبخند زدن کمک می کند مثبت اندیش باشید

لبخند بزنید. حالا سعی کنید بدون از بین رفتن آن لبخند به یک مسئله منفی فکر کنید. خیلی سخت است. وقتی لبخند می زنیم بدن ما به بقیه بدن پیغام می فرستد که "زندگی خوب پیش می رود". پس با لبخند زدن از افسردگی، استرس و نگرانی دور بمانید.

259909_511.jpg
 

پس.... همیشه لبخند بزنید

 

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 25 بهمن 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

می پرسند قرآن چه برنامه ای برای زندگی شخصی ما داره؟ آیا قرآن می تونه زندگی مادی و دنیایی ما را اداره کنه؟ آخه ما تا حالا هرچی دیدیم فقط این بوده که بشینن و قرآن رو ختم کنن و یا مجلس ختم انعام بگیرن و فقط دغدغه افراد این باشه که متن عربی قرآن رو بخونن و مجلس تموم بشه ؟

آیا قرآن فقط برای این نازل شده و در اختیار ما قرار گرفته شده که فقط از روی متنش بخونیم و تموم؟ این مجالسی که برای انس با قرآن می گیرن و این قدر هزینه می کنن چه انسی با قرآن گرفته میشه وقتی فقط و فقط عده ای بیان و قاری هم با صدای دلنوازش بخونه و بقیه هم احسن بگن و اون رو تشویق کنن؟

سوال اصلی اینجاست که آیا قرآن فقط برای این کارهایی که ما انجام می دیم نازل شده؟ آیا قرآن می تونه یه برنامه زندگی به ما بده؟ آیا قرآن می تونه به ما برنامه موفقیت و پیروزی بده؟

قوانین معنوی قرآن برای موفقیت
1) قانون توان دهندگی
لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَیْءٍ فَإِنَّ اللّهَ بِهِ عَلِیمٌ : هرگز به نیكى (كامل) نمى‏رسید تا از آنچه خود دوست دارید انفاق نمایید و هر چه انفاق نمایید حتما خداوند بدان داناست ( آل عمران 92 )

قانون توان دهندگی بیان می کند که تا شما نتوانید از بهترین ها در زندگی بگذرید نمی توانید به موفقیت ها دست پیدا کنید.هر چه توان بخشش شما بیشتر باشد شما به کامیابی بیشتری دست پیدا می کنیدهر کجا که می روید، سعی کنید چیزهایی را به اشخاص بدهید که می تواند یک هدیه یا حتی یک تحسین باشد. برای چیزهایی که در زندگی تان دریافت کرده اید، ممنون و سپاسگزار باشید و تلاش کنید چرخه دادن و گرفتن را حفظ کنید.

به بیانی دیگر این قانون می گوید با رها کردن وابستگی و تعلقات تان می توانید به چیزهایی که می خواهید دست یابید. نباید از آرزوها و خواسته های تان دست بکشید ولی باید از وابستگی هایی که در نتیجه آنها به وجود می آید، رها شوید. وابستگی ها اغلب اوقات باعث ترس و تزلزل هستند.

2) قانون کار ما یا عمل و عکس العمل
إِنْ أَحْسَنتُمْ أَحْسَنتُمْ لِأَنفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا:اگر نیكى كنید نیكى به خود كرده‏اید و اگر بدى كنید از آن خودتان است،(اسراء : 7)
این قانون شرح می دهد که هر عملی که انجام می دهید نیرو و انرژی ویژه ای را تولید می کند که همان نوع از انرژی به سوی شما باز گردانده می شود. یعنی همان چیزی را که می کارید، درو می کنید. اگر شما عملی انجام دهید که باعث شادی و موفقیت دیگران شود، شما هم شاد و موفق خواهید شد .

3) قانون تلاش
وَأَن لَّیْسَ لِلْإِنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى :و اینكه براى انسان جز حاصل تلاش او نیست ( نجم 39 )
قانون تلاش بیان می کند که شما به اندازه تلاش و کوشش تان به موفقیت ها دست پیدا می کنید و اگر سعی و تلاش کمی دارید به هیچ وجه آرزوی رسیدن به موفقیت های بزرگ را نداشته باشید
موفقیت تصادفی نیست. هیچکس نیست که بدون تلاش و ذکاوت توانسته باشد به موفقیت دست پیدا کند. این خودتان هستید که می توانید تصمیم بگیرید که در زندگیتان موفق باشید یا ناموفق. انتخاب با شماست.
خلاصه کلام اینکه برنامه قرآن برای موفقیت یک برنامه جامع و کامل است که می تواند هر انسان شیفته موفقت را به قله سعادت و خوشبختی برساند و راه را از بیراهه برای انسان مشخص کند.

نوشته شده در تاريخ جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

امام خميني

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |


http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/smallcards.files/image054.gif
گشاده دست باش، جاری باش، کمک کن مثل رود



با شفقت و مهربان باش مثل خورشید



اگر کسی اشتباه کرد آن رابه پوشان مثل شب



وقتی عصبانی شدی خاموش باش مثل مرگ



متواضع باش و کبر نداشته باش مثل خاک



بخشش و عفو داشته باش مثل دریا



اگرمی خواهی دیگران خوب باشند خودت خوب باش مثل آینه




هنگام دلتنگی یه وقت نگی ای خدا؛ من یه مشکل بزرگ دارم، بگو ای مشکل ؛من یه خدای بزرگ دارم



تو را به دادگاه خواهند کشید .شاید به حبس ابد محکوم شوی . جزییات جنایتت معلوم نیست اما اثر انگشتت را روی قلبی شکسته یافته اند!!!



برای انسانهای بزرگ بن بستی وجود ندارد چون به این باورند که: یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت.



پادشاهی از عارفی پرسید :جمله ای برای من بگو که وقتی شادم غمگین و وقتی غمگینم شاد شوم. عارف گفت:این نیز بگذرد!

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

 
الله جل جلاله
 
خداوند متعال به حضرت موسى بن عمران علیه السلام وحى فرستاد كه : اى موسى ! آیا هرگز عملى از براى من بجاى آورده اى ؟
عرض كرد: پروردگارا! نماز براى تو بجا آورده ام ، و روزه را براى تو گرفته ام و صدقه داده ام و ذكر تو را نموده ام .
خطاب به او شد: اما نمازت ، دلیل بر خداپرستى تو است و روزه ، سپر آتش است از براى تو، و صدقه ، سایبان است از برایت در قیامت ، و یاد من نور است از براى تو، پس كدام عمل از براى من به جاى آوردى ؟
موسى علیه السلام عرض كرد: پرودگارا مرا راهنمایى كن بر عملى كه از براى تو باشد.
از طرف خداوند به او خطاب شد:
آیا هرگز با دوستان من دوستى و با دشمنان من دشمنى نموده اى ؟ آنگاه حضرت موسى علیه السلام متوجّه گردید كه افضل اعمال نزد خداوند دوستى با دوستان خدوند متعال و دشمنى با دشمنان او مى باشد




جامع الا خبار: ص 128 .
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
http://www.tajerian.ir/Uploads/NewsPics/pic9/1920.jpg


پدری 40 ساله از درسی که دختر 10 ساله اش به آو آموخته تعریف می کند.

"دختر ده ساله ام، سارا درسی به من آموخت که بر قلبم حک شد.

او از زمان تولد نقص عضو داشت و ما مجبور شدیم برای پای او که مادر زادی عضله نداشت، حائل تهیه کنیم.
یکی از روزهای زیبای بهاری، او شاد و سرزنده به خانه آمد تا به من بگوید که در مسابقه برنده شده است. چون نقص عضو او آزارم می داد، به دنبال کلماتی گشتم تا بتوانم تشویقش کنم و به او بگویم اجازه ندهد این نقص مادر زادی مانع کارش شود. از همان حرفهایی که مربیان ورزش هنگام شکست بازیکنان شان به آن ها می گویند. ولی پیش از آنکه کلامی به زبان بیاورم، او گفت: «بابا، من دو تا از مسابقه ها را بردم.» باورم نمی شد. او ادامه داد: «یک امتیاز گرفتم.»

حدس می زدم چه اتفاقی افتاده است. حتما از روی ترحم توانسته بود امتیازی بگیرد. ولی باز پیش ار آنکه حرفی بزنم، به من گفت: «بابا به من همین طوری امتیاز ندادند..... من امتیاز «پر تلاش ترین شرکت کننده» را آوردم.»
و این سارای عزیز من بود که این درس را به من آموخت."
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 12 بهمن 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
 اما افسوس کوچه ها دیگر آن کوچه های قدیمی نیستند و رنگی از درد و داغ ندارند . کوچه ها دیگر اخلاص تقسیم نمی کنند و طعم شهادت و آسمانی شدن را در دل و دماغ عابران خسته نمی پراکنند . پنجره ها رو به باغ گل محمدی باز نمی شوند. ردپایی از کبوتران سپید بر جای نمانده است

 

نامه ای به شهید

ای شهید ، چقدر پاک و دوست داشتنی اند لحظه هایی که شانه به شانه تو کوچه های داغداری را ، که آن روزها با چراغ حسرت آذین می بستیم ، آرام سلام گوییم و ردپایی از شقایق ها بگیریم. چقدر زیباست هم نفس خیال تو بودن ، در پرسه های شبانه دلتنگی راه خانه تو را گرفتن و به نفس آسمانی ات متبرک شدن.

شهید عزیز ؛ اما افسوس کوچه ها دیگر آن کوچه های قدیمی نیستند و رنگی از درد و داغ ندارند . کوچه ها دیگر اخلاص تقسیم نمی کنند و طعم شهادت و آسمانی شدن را در دل و دماغ عابران خسته نمی پراکنند . پنجره ها رو به باغ گل محمدی باز نمی شوند. ردپایی از کبوتران سپید بر جای نمانده است

 

 

 
دیوارها نمایش مردم فریبی است       
 

        در شهر ما که سهم ابوذر غریبی است

ای شهید ، راستی مگر سنگ شده ایم و یا طلسممان کرده اند؟ یادت هست هر شب از پشت بام چقدر ستاره می چیدیم و بدرقه راه سینه سرخان مهاجر می کردیم؟ یادت هست مهتاب چه صداقت معصومی را به آبی حیاط خانه مان می پاشید؟ یادت هست تا خدا فقط یه سجده فاصله بود؟ امروز چه بگویم ای برادر؟

 

 

آری همسفر ، روشنی هست ، خدا هست....

اهل کوچه همه رفتند ولی ما ماندیم                حقمان است اگر بی کس و تنها ماندیم

در به روی همه وا بود و نمی دانستیم              شهر لبریز خدا بود و نمی دانستیم        

هیچ تقصیر کسی نیست اگر رنجوریم            روشنی هست، خدا هست ولی ما کوریم

شهید عزیز؛ بیا دوباره پا به پای نسیم در شبی بی ستاره غمگینانه پرسه زنیم و سپیدار پیر کوچه را بپرسیم خانه دوست کجاست؟ بیا دوباره کوچه های قدیمی شهر را سلام کنیم و به پنجره لبخند بزنیم ، شوریده سران شبگرد شهر را سیب سرخ تعارف کنیم . تصویر لاله های پرپر را در قابی از شکوفه بر شانه های سنگی دیوار نقش کنیم . گرد از رخسار شمعدانی ها و آیینه های غبارگرفته بزداییم . پس بیا با تمام حنجره جار بزنیم تا شقایق هست زندگی باید کرد.

در دلم یکسره من شوق شهادت دارم

 
 

در سرم ول وله ایست ، حس سعادت دارم

دلم از ماندن اینجا زار است

 
 

در دلم یکسره من عشق شهادت دارم

رهبرم خامنه ای ( مدظله ) دل تنگ است

 
 

و من امشب هوس شهد شهادت دارم

راه ما را چو بود خامنه ای راهبرش

 
 

دل صیاد همیشه هوس صید شهادت دارد

 

اهل کوچه همه رفتند ولی ما ماندیم                حقمان است اگر بی کس و تنها ماندیم

در به روی همه وا بود و نمی دانستیم              شهر لبریز خدا بود و نمی دانستیم

هیچ تقصیر کسی نیست اگر رنجوریم              روشنی هست ، خدا هست ولی ما کوریم

 

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

 

دائی عزیز وقتی گلهای سرخ یاد تو در اندیشه ام فرو می رود مشامم پر از بوی گل بهار می شود و یاد تو را ای رفته ی عشق به دست نسیم می سپارم تا در هر زمانیکه نسیم عشق می وزد خاطر تو زنده باشد.

در بهار آزادی جای شهدا خالی

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

 اين هم از خباثت‌هاي دشمنان اسلام كه درست چند روز قبل از هفته وحدت در آتش مراسماتي مي‌دمند كه بر هم زننده وحدت ميان مسلمين است.

به گزارش رجانيوز، مراسمات نهم ربيع كه در بين عموم مردم عناوين ديگري هم دارد، بدعتي خطرناك است كه به نام اهل بيت، بزرگترين خيانتها را در حق مذهب تشيع انجام مي‌دهد. روشنگري درباره اين خرافه بايد از زواياي مختلفي صورت گيرد.
كتاب «نهم ربیع جهالتها خسارتها» نوشته مهدي سائلي و كاري از انتشارات وثوق، مجموعه مناسبي است كه با نگاهي روايي و تاريخي به موضوع، سعي كرده تا زواياي مختلف امر را بررسي كرده و مخاطبان را روشن سازد.
در آستانه نهم ربيع جا دارد كه بخشهايي از اين كتاب در معرض مخاطبان قرار گيرد. اگرچه همين مختصر مي‌تواند براي جويندگان هدايت كافي باشد اما مطالعه كتاب، راه را بر هر گونه بهانه جويي و شبهه افكني خواهد بست.
به نام فاطمه زهرا(سلام الله عليها)، به كام دشمنان ايشان
ديدگاه مقام معظم رهبری درباره اينگونه اقدامات بر كسي پوشيده نيست، اما خالي از لطف نخواهد بود كه در ابتداي بحث، كلامي از ايشان آورده شود:
«بعضی‌ها به نام شادکردن دل فاطمه‌زهرا، علیها‌السلام، این روزها و در این دوران ما کاری می‌کنند که انقلاب را که محصول مجاهدت فاطمه زهراست، در دنیا لنگ کنند! می‌فهمید چه می‌گویم؟ بهترین وسیله‌ای که دشمنان بزرگ انقلاب پیدا کردند برای این‌که نگذارند انقلاب به کشورهای اسلامی برود، می‌دانید چه بود؟
گفتند این انقلاب، اسلامی نیست! گفتند اینها دشمن شما-چند صد میلیون مسلمان- هستند! امام بزرگوارمان ایستاد و گفت این انقلاب، اسلامی است؛ شیعه و سنی در کنار همند؛ پهلوی همند. اگر امروز کسی کاری کند که آن دشمن انقلاب، آن مأمور سیای آمریکا، آن مأمور استخبارات کشورهای مزدور آمریکا، وسیله‌ای پیدا کند، دلیل پیدا کند. نواری پیدا کند، ببرد این‌جا و آن‌جا بگذارد، بگوید کشوری که شما می‌خواهید انقلابش را قبول کنید، این است، می‌دانید چه فاجعه‌ای اتفاق می‌افتد؟
بعضی‌ها دارند به نام فاطمه زهرا، علیها‌السلام، این کار را می‌کنند. در حالیکه فاطمه‌زهرا، علیها‌السلام، راضی نیست. این همه زحمت برای این انقلاب کشیده شد. آن مرد الهی، آن وارث واقعی فاطمه‌زهرا، علیها‌السلام، در زمان ما، آن همه زحمت کشید. این جوان‌های پاک ما این‌جور رفتند خون‌هایشان را ریختند تا انقلاب را بتوانند عالم‌گیر کنند. آن وقت یک نفری که معلوم نیست تحت تأثیر کدام محرکی واقع شده، به نام شادکردن دل فاطمه‌ زهرا، کاری بکند که دشمنان حضرت فاطمه‌زهرا را شاد کند.»
اصلا خليفه دوم در اين روز كشته شد؟
روز نهم‌ربیع‌الاوّل در فرهنگ عوام شیعه، به روز کشته شدن خلیفه دوّم شهرت یافته است. آنها این امر را مسلّم می‌دانند که در چنین روزی خلیفه دوّم به دست مردی ایرانی به نام ابولؤلؤ مجروح و مقتول می‌گردد. داستان‌ها و افسانه‌های بسیاری نیز در این‌باره میان آنها رواج یافته که بیشتر آنها را می‌توان ساخته و پرداخته فرهنگ عوام دانست. ولی با این حال در این میان دست‌های مشکوکی نیز بوده‌اند که همواره خواسته‌اند به این قضیه دامن زده و آن را از اعتقادات شیعه به شمار آورند.
اما با رجوع به کتاب‌های تاریخی و بررسی آنها به این حقیقت خواهیم رسید که تمامی آنها به اتفاق ماه ذی‌الحجه را به عنوان مَقْتَل خلیفه دوّم معرفی نموده‌اند و با اندکی اختلاف در روز آن، دوشنبه یا چهارشنبه، 26 یا 27 ذی‌الحجه را به عنوان روز مجروح شدن خلیفه دوّم شناخته‌اند. به‌گونه‌ای که می‌توان گفت وقوع این حادثه در این ماه از امور قطعی و متواتر در نزد تاریخ‌نویسان بوده است. (برای مشاهده اسناد این کتابها نگاه شود به: کتاب نهم ربیع جهالتها خسارتها، مهدی مسائلی، ص 10-13.)
علاوه بر اجماع تاریخ‌نویسان بر وقوع قتل خلیفه دوّم در ماه ذی‌الحجه، بسیاری از بزرگان و علمای شیعه نیز در هنگام بحث از کشته شدن خلیفه دوّم تاریخ آن را در ماه ذی‌الحجه دانسته‌اند به گونه‌ای که حتی بعضی از آنان با تصریح به نادرست بودن نسبت روز نهم‌ربیع به روز کشته شدن خلیفه دوّم، اجماع شیعه و سنی را بر وقوع این حادثه در ماه ذی‌الحجه یافته‌اند. که تعدادی از این بزرگان عبارتند از: شیخ مفید، ابن ادریس حلی، سید بن طاووس، شیخ ابراهیم بن علی کفعمی و علامه‌ی حلی و ...(قدس الله اسرارهم) (برای مشاهده عبارات این بزرگان نگاه شود به: کتاب نهم ربیع جهالتها خسارتها، مهدی مسائلی، ص 14-20)
روايتي جعلي براي بي‌بند و باري
همان‌گونه که گفته شد تمامی مورخان شیعه و سنی اذعان دارند که قتل خلیفه دوّم در اواخر ذی‌الحجه سال 23 هجری بوده است. از این جهت باید دانست که چه چیزی باعث شده تا بعضی این روز را به عنوان روز قتل خلیفه بشناسند.
با مراجعه به نقل قول‌ها استفاده می‌شود که رأی نهم‌ربیع مستندی به جز روایتی مشهور به «رفع القلم» ندارد. که این روایت نیز علاوه بر آنکه دارای سندی سست و ضعیف می‌باشد دارای متنی موهن و غیر قابل قبول است. (برای بررسی سایر موارد نادرستی که در این روایت موهن وجود دارد نگاه شود به: کتاب نهم ربیع جهالتها خسارتها، مهدی مسائلی، ص 34-41)
همچنان‌که آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی درباره‌ی این روایت می‌فرمایند: «روایت علی بن مظاهر[=همان روایت نهم ربیع]، از نظر متن و سند ضعیف است و آن را در کتب معتبر و اصیل شیعه نیافتیم، هم‌چنان‌که شناختی نسبت به علی بن مظاهر که از علماء شیعه به حساب آورده شده وجود ندارد، و وجود چنین روایات مجهولی در مجامع بزرگ حدیثی شیعه، که مؤلفِ آنها صرفاً برای جمع‌آوری اخبار و بدون بررسی اعتبار سند و متن آنها همت گماشته است، چندان بعید نیست» (نهم ربیع جهالتها خسارتها، مهدی مسائلی، ص 41)
متأسفانه جاعلان این روایت برای نشان دادن فضیلت نهم ربیع مطلب دروغی را از زبان پیامبراکرم، صلی‌الله علیه وآله، به خدای متعال این چنین ساخته‌اند که:
«به فرشتگان نویسنده‌ی اعمال دستور دادم به مدت سه روز قلم را از همه‌ی مردم بردارند و چیزی از گناهان آنان را ننویسند».
این جمله که به وسیله‌ای به دست افراد لااُبالی تبدیل شده است تا حرمت بندگی خداوند را شکسته و هرآن‌چه می‌خواهند در این ایّام انجام دهند، علاوه بر آن‌که با صریح آیاتی از قرآن مانند: «ومَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شراً یَرَهُ»؛ (و هر که هم‌وزن ذرّه‏اى بدى کند [نتیجه‏] آن را خواهد دید.) (زلزال:8.) مخالفت دارد، با قوانین و سنن الهی نیز مغایر بوده و مخالف حکم بدیهی عقل هم است.
آری این منطق عقلانی است که می‌فرماید: لَّیْسَ بِأَمَانِیِّکُمْ وَلا أَمَانِیِّ أَهْلِ الْکِتَابِ مَن یَعْمَلْ سُوءًا یُجْزَ بِهِ وَلاَ یَجِدْ لَهُ مِن دُونِ اللّهِ وَلِیًّا وَلاَ نَصِیرًا؛ یعنی (پاداش و کیفر در آخرت) نه به آرزوى شماست (تنها براى اینکه امت پیامبر خاتمید) و نه به آرزوى اهل کتاب (که خود را دوستان و فرزندان خدا مى‏دانند، بلکه) هر کس کار بدى انجام دهد کیفر داده مى‏شود و جز خدا یاور و دوستى براى خود نخواهد یافت.»(نساء/ آیه 123)
آیا برداشتن تکلیف از بندگان به معنای ایجاد هرج و مرج، برخلاف شیوه‌های اهل‌بیت، علیهم‌السلام، در تربیت بندگان خدا و دوستان خود نمی‌باشد؟ آیا امکان دارد از بزرگوارانی که می‌فرمودند: «مَا مِنْ نَکْبَةٍ تُصِیبُ الْعَبْدَ إِلَّا بِذَنْب‏؛ هیچ نکبت و مصیبتی به بنده نمی‌رسد مگر به خاطر گناه» چنین کلماتی صادر شود؟
چه ظلم و خیانتی بالاتر از آن‌که این جملات را به بزرگانی نسبت دهیم که همواره می‌فرمودند: «لاتنالُ ولایتنا الاّ بالعَمَلِ والوَرع؛ به ولایت ما نتوان رسید جز با عمل نیک و پرهیزکاری و دوری از گناه»(شیخ صدوق، امالی، ص626 و اعتقادات الإمامیه، ص113).
نظر مراجع درباره اين روايت جعلي
جای شگفت و تأسف است که چگونه بعضی تمامی تعلیمات الهی قرآن و اهل‌بیت، علیهم‌السلام، را به کناری می‌نهند و این‌گونه با تمسک به این روایات جعلی، پرده‌های حیا را دریده و مرتکب اعمالی می‌شوند که از شأن و منزلت هر فرد مسلمان و مؤمن به خدا خارج است. امّا شگفت‌تر آن‌که در این میان افرادی نیز یافت می‌شوند که درصدد توجیه این جهالت‌ها برآمده و پرده‌دری‌های دیگران را این‌گونه توجیه می‌نمایند.
این نکته‌ای است که مورد هشدار بسیاری از بزرگان و مراجع قرار گرفته است. همچنان‌که آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پاسخ به استفتائی در مورد روز نهم ربیع می‌فرمایند: روایتی با عنوان رفع قلم در آن ایّام مخصوص در منابع معتبر نداریم. و ثانیاً بر فرض چنین چیزی باشد -که نیست- مخالف کتاب و سنت است و چنین روایتی قابل پذیرفتن نیست و حرام و گناه در هیچ زمانی مجاز نیست هم‌چنین سخنان رکیک و کارهای زشت دیگر. و ثالثاً تولّی و تبرّی راه‌های صحیحی دارد نه این راه‌های خلاف.
همچنین آیت الله العظمی تبریزی(قدس سره) نیز در جواب سؤالی پیرامون این روایت می‌فرمایند: بسمه‌تعالى؛ روایت مزبور صحیح نیست و فرقى بین ایّام نیست و معصیت، معصیت است، والله العالم.
آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(قدس سره) نیز در جواب سؤالی می‌فرمایند: حدیث رفع القلم صحیح نیست، بلکه هر مسلمانی موظف به انجام واجبات دینی بوده و فرقی در ایّام سال نسبت به آن وجود ندارد، و انجام اعمالی که موجب تفرقه مسلمین یا وهن شیعه شود جایز نیست. (برای مشاهده پاسخ‌های مراجع بزرگوار دیگر نگاه کنید به: نهم ربیع جهالت‌ها خسارت‌ها، مهدی مسائلی، ص 103-119)
تولي و تبري، توجيهي براي بددهني و دشنام گويي
از همه آنچه که گفتیم اگر بگذریم، متأسفانه در جشن‌هایی که در این روز با شعار تبری و بیزاری از دشمنان اهل بیت علیهم السلام شکل می‌گیرد شاهد نمایش حرکاتی و گفتارهایی هستیم که دل اهل بیت علیهم ‌اسلام را می‌آزارد.
از همین روست که وقتی به نام ابراهیم بن ابی محمود به امام رضا، علیه‌السلام، می‌گوید: یا ابن رسول الله! نزد ما از روایات مخالفین شما در فضائل امیرالمؤمنین، علیه‌السلام، و شما خاندان روایاتی هست که امثال آن را در بین روایات شما نمی‌بینیم، آیا به آنان معتقد شویم؟ حضرت پس از توجه و تنبه دادن وی به گوش فراندادن و پیروی نکردن از هر سخنی فرمودند:
«ای ابن ابی‌محمود! مخالفین ما سه نوع خبر در فضائل ما جعل کرده‌اند:1. غلو، 2. کوتاهی در حقّ ما، 3. تصریح به بدی‌های دشمنان ما، و دشنام به آنان. وقتی مردم اخبار غلوّ آن دسته را می‌شنوند ما را تکفیر می‌کنند و می‌گویند: شیعه قائل به ربوبیّت ائمه‌ی خود می‌باشد. و وقتی کوتاهی در حقّ ما را می‌شنوند، به آن معتقد می‌شوند، و وقتی بدی‌‌های دشمنان ما و دشنام به آنان را می‌شنوند، ما را دشنام می‌دهند. و حال آن که خداوند می‌فرماید: «وَ لا تَسبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَسبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْمٍ؛ شما مؤمنان به آنان‌که غیر خدا را می‌خوانند دشنام مدهید تا مبادا آن‌ها از روى دشمنى و نادانى خدا را دشنام گویند»
همچنین در روایتی دیگر نیز امام صادق، علیه‌السلام، هنگامی آگاه می‌شوند مردی در مسجد آشکارا به دشمنانشان توهین می‌کند، می‌فرمایند: «او را چه شده است؟! خدا او را از رحمت خودش دور کند، با این کار ما را در معرض اذیت قرار می‌دهد».
خون‌هايي كه به گردن ما خواهد بود
توهین و لعن بعضی از شیعیان نسبت به مقدّسات اهل تسنن را می‌توان عامل اصلی تشدید بسیاری از اختلافات مذهبی و فرقه‌ای در جهان اسلام دانست. که متأسفانه این رفتار علاوه بر مخالفت صریح با کلام و سیره‌ی عملی ائمه، علیهم‌السلام، امروز از هر جهت مخالف مصالح شیعیان و مسلمانان بوده و سودی جز تقویت جبهه‌ی دشمنان اسلام ندارد. برای دقت بیشتر در این موضوع توجه به مربوط به بیش از چهار قرن پیش یعنی زمانی که ارتباطات بسیار محدود بوده است جلب می‌نماییم:
صاحب قصص العلماء، میرزا محمد تنکابنی، می‌نویسد: «[در زمان محقق کرکی] علمای شیعه که در مکّه بودند به علماء اصفهان نوشتند، یعنی به ارباب محراب‌ها و منبر‌ها، که شما سب [=دشنام] می‌نمایید متخلفین را در اصفهان، و ما در حرمین شریفین می‌باشیم و ما را عامه به سبب این سب عذاب و سیاست می‌نمایند...»[انکم تسبون ائمتهم فی اصفهان و نحن فی الحرمین نعذب بذلک العن و السب]
این‌ که ما ظالمان به حق اهل‌بیت، علیهم‌السلام، را مستحق لعن می‌دانیم و در زیارت عاشورا به لعن آن‌ها می‌پردازیم، جای تردیدی در آن نیست، خود اهل سنت هم مایلند، ظالمان به اهل‌بیت، علیهم‌السلام، را لعنت کنند، اما این‌ که مراسمی خاص پیرامون این موضوع تشکیل شود و با تصریح به نام افرادی آن‌ها را مخاطب لعن خویش قرار دهیم، باز هم خودْفریبی است که ما را در دامان دشمنانِ اسلام می‌اندازد؛ چون بخش عمده ثمره برگزاری این مراسم اعلام عمومیِ آن، برای تبلیغات هدفمند است، به گونه‌ای که حتی اگر خود مراسم در خفا برگزار شود، خبر آن، اثر خود را خواهد گذاشت.
به هر حال در دنیای امروز که کار غیرشرعی هم در موبایل‌ها می‌چرخد، این کارها جای خود دارد، ده‌ها سایت وهابی در حال حاضر مشغول اشاعه این فیلم‌ها هستند، و برگزار کنندگان این مراسم در قبال تخریب وجهه آل بیت و رسالت رسول الله، صلی الله علیه و آله، و جلوگیری از پیشرفت آن مسئولند.
متأسفانه امروز این تصاویر و فیلم‌ها دست‌آویزهائی برای دور نگاه داشتن ملت‌های سنی از حقیقت رسالت رسول الله، صلی‌الله علیه و آ له، است؛ این تصاویر دست‌آویزهائی است برای قتل شیعیان عراق، پاکستان و...، یک استشهادی وهابی با این تصاویر روزانه ده‌ها شیعه می‌کشد، خود را فریب ندهیم، ما در مقابل اعمال خود مسئولیم و بی‌تفاوتی نسبت به اثرات این مراسم، قطعا عقاب اخروی خواهد داشت.
چنان‌چه حضرت امام باقر، علیه‌السلام، مى‌فرمایند: بنده خدا روز قیامت محشور شود و (با این‌ که در دنیا) دستش به خونى آلوده نشده (و خونى نریخته) به اندازه یک حجامت یا بیشتر خون به او بدهند و بگویند: این سهم تو است از خون فلان کس؟ عرض می‌کند: پروردگارا تو خود می‌دانی که همانا جان مرا گرفتى (و در آن حال) من خون کسى را نریخته بودم (و هیچ خونى به گردنم نبود؟) خداوند فرماید: آرى تو از فلانى روایتى چنین و چنان شنیدى و به ضرر او بازگو کردى، پس زبان به زبان به فلان جبار(و ستمکار) رسید و بدان روایت او را کشت، و این بهره‌ی تو از خون اوست. (اصول کافی، شیخ کلینی، ج4، ص77)
خاطره آیت‌ الله مرعشی از مراسم عجيب شيعه‌كشون
در اینجا نمونه‌ای دیگر حوادث ناگوار که از بی‌موالاتی و بی‌بصیرتی بعضی رقم می‌خورد را بخوانید. حضرت آیت الله العظمی مظاهری در نقل خاطره‌ای از استادشان آیت الله مرعشی نجفی می‌فرمایند:
«خدا رحمتش‌ کند، درجاتش‌ عالیست، عالی‌تر کند، مرحوم‌ آیت‌ الله مرعشی، من‌ مکاسب‌ پیش‌ ایشان‌ خواندم، هم‌ کفایه‌ خواندم، هم‌ مکاسب... ایشان‌ بنایشان‌ این‌ بود برای‌ این‌که‌ خسته‌ نشوند، یک‌ قصه‌ای‌ گاهی‌ اوقات‌ یا خیلی‌ از اوقات‌ در میان‌ درس‌ برای‌ شاگردها می‌گفتند، و یکی‌ از قصه‌هایشان‌ این‌ بود که‌ می‌گفتند:
پدر من‌ از علمای‌ نجف‌ بوده‌ یک‌ شاگرد سنی‌ داشت، این‌ بالاخره‌ می‌خواست‌ برود کردستان‌ و کرمانشاه، این‌ با پدر من‌ خداحافظی‌ کرده‌ علاقه‌ به‌ پدر من‌ داشت، رفت، پدر من‌ آمد ایران‌ و رفت‌ مشهد، و این‌ عالم‌ جلیل‌القدر گفته‌ بود در برگشت‌ قافله‌ ما غروب‌ رسید کرمانشاه، من‌ خیلی‌ وحشت‌ کردم‌ که‌ حالا چه‌ می‌شود، آن‌ وقت‌ وضع‌ کرمانشاه‌ وضع‌ کردستان‌ روی‌ قاعده‌ شیعه‌ و سنی‌گری‌ خیلی‌ بد بود، می‌گوید دیدم‌ ناگهان‌ اتفاقی‌ آن‌ شاگرد من‌ پیدا شد، خیلی‌ با من‌ گرم‌ گرفت‌ و بالاخره‌ با زور و رودربایستی‌ من‌ را برد خانه‌ خیلی‌ هم‌ خدمت‌ کرد به‌ من
بعد آخر شب‌ به‌ من‌ گفت:‌ آقا ما یک‌ جلسه‌ای‌ داریم‌ شما بیاید برویم‌ توی‌ این‌ جلسه، گفتم‌ می‌آیم. می‌گوید مرا بردند توی‌ آن‌ جلسه، مرحوم‌ آقا نجفی‌ گفتند، پدرم‌ می‌گفتند وقتی‌ نشستم‌ توی‌ جلسه، دیدم‌ این‌ سبیل‌ گُنده‌ها، سبیل‌ کشیده‌ها دارند می‌آیند، تعجب‌ کردم، چه‌ خبر است، یک‌ وقت‌ مَنقَلی‌ پر از آتش‌ که‌ آتش‌ زغالی‌ که‌ اَلُو داشت، این‌را هم‌ آوردند، یک‌ مجمع‌ را هم‌ آوردند گذاشتند روی‌ این‌ آتش‌ها، روی‌ این‌ منقل.
‌ می‌گوید من‌ تعجب‌ کردم، ترس‌ هم‌ من‌را گرفته‌ بود که‌ این‌ها چه‌ کار می‌خواهند بکنند، یک‌وقت‌ دیدم‌ یک‌ جوانی‌ زیر غُل‌ و زنجیر، آقای‌ نجفی‌ می‌گفتند پدر من‌ گفتند چون‌ من‌ همدانی‌ها را می‌شناختم‌ این‌ قیافه، قیافه‌ همدانی‌ بود، بالاخره‌ آوردندش‌ زیر غُل‌ و زنجیر، یک‌ سفره‌ چرمی‌ هم‌ پَهْن‌ کردند، او را نشاندند روی‌ سفره‌ چرمی‌ و یک‌ کسی‌ با یک‌ ضربت‌ گردن‌ آن‌را زد، آن‌ مجمع‌ که‌ داغ‌ بود گذاشتند روی‌ گردن‌ این‌که‌ خون‌ بیرون‌ نیاید، غُل‌ و زنجیرها را هم‌ باز کردند این‌ هی‌ دست‌ و پا می‌زد این‌ها هم‌ قاه‌ قاه‌ می‌خندیدند، گفت‌ من‌ غش‌ کردم‌.
بالاخره‌ قضیه‌ تمام‌ شد و من‌ در حال‌ غش‌ بودم، کم‌کم‌ مَرا به‌ هوش‌ آوردند اما آن‌ موقعی‌ که‌ نزدیک‌ بود به‌ هوش‌ بیایم‌ می‌دیدم‌ با هم‌ زمزمه‌ دارند، این‌ شیعه‌ است‌ این‌را هم‌ بیایید دومی‌اش‌ باشد، آن‌ طلبه‌ می‌گفت:‌ نه‌ بابا من‌ درس‌ پیش‌ ایشان‌ خواندم، این‌ از آن‌ سنی‌های‌ داغ‌ است‌ معلم‌ من‌ بوده، بالاخره‌ من‌ را نجات‌ داد، آمدیم‌ خانه، وقتی‌ من‌ حال‌ آمدم، این‌ طلبه‌ به‌ من‌ گفت:‌ آقا من‌ سنی‌ هستم، اما مُرید شما هستم، می‌دانید شما را خیلی‌ دوست‌ دارم، نمی‌خواستم‌ ناراحتتان‌ کنم، اما بُردم‌ آن‌جا یک‌ پیام‌ بدهید به‌ علمای‌ نجف‌ و پیام‌ این، که‌ شما عُمَرکُشون‌ کنید ما هم‌ این‌جور می‌کنیم،‌ ما رسم‌مان‌ است‌ یک‌ شیعه‌ را یک‌ جایی‌ پیدا می‌کنیم‌ زندانی‌اش‌ می‌کنیم‌ غُل‌ و زنجیر می‌کنیم‌ تا شب‌ چهارشنبه، شب‌ چهارشنبه‌ همه‌ ما جمع‌ می‌شویم‌ برای‌ رضایت‌ خدا، قربة الی‌ الله این‌را می‌آوریم‌ و این‌ بلا را به‌ سرش‌ می‌آوریم‌ که‌ تو دیدی.»
ائمه(ع) به چه رفتاري با اهل سنت سفارش مي‌كردند
نکته آخر اینکه ما موظف به جذب و علاقه‌مند ساختن سایر مسلمین به مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام هستیم راهی که با خوشرویی و مدارا حاصل ‌شده و با توهین و ناسزا گفتن به مخالفین و عقایدشان منافات دارد. آن گونه که هنگامی یکی از اصحاب امام صادق، علیه‌السلام، به ایشان عرض می‌کند: چگونه شایسته است برای ما که با قوم خود، و مردمانی که با ما آمیزش دارند و شیعه نیستند رفتار کنیم؟
امام، علیه‌السلام، فرمودند: به پیشوایان خود نگاه کنید و از آن‌ها پیروی کنید، آن گونه که آنان رفتار می‌کنند شما نیز همان‌طور رفتار کنید، به خدا سوگند آن‌ها به عیادت بیمارانشان می‌روند، و بر جنازه‌هایشان حاضر می‌شوند، و به سود و ضرر آن‌ها گواهی می‌دهند، و امانت‌های آنان را به آن‌ها بر می‌گردانند.
و در روایتی دیگر امام می‌فرمایند: ای زید! با مردم (یعنی عامه و اهل تسنن) با اخلاق خودشان معاشرت کنید، در مساجدشان نماز بخوانید، مریضانشان را عیادت کنید، در تشیع جنازه‌هایشان حاضر شوید و اگر توانستید امام جماعت یا مؤذن آن‌ها شوید این کار را بکنید؛ پس اگر شما چنین عمل کردید خواهند گفت: اینان پیروان جعفرند، خدا او را رحمت کند چه نیکو اصحابی تربیت کرده است و اگر این امور را ترک نمودید خواهند گفت: اینان پیروان جعفرند، خداوند جزای او را بدهد چه اصحابش را بد تربیت کرده است. (برای مطالعه سیره و روایات در مورد وحدت اسلامی نگاه شود به: کتاب پیشوایان شیعه پیشگامان وحدت،مهدی مسائلی، انتشارات سپیده باوران، مشهد 1389.)
در پایان مناسب است همه را به فتوایی از آیت الله العظمی وحید خراسانی توجه دهیم که منبع و مرجع آن، همین روایات نورانی اهل‌بیت، علیهم‌اسلام، است:
سؤال: باسمه تعالی/ ما جمعی هستیم ساکن در محلی که اهل‌سنت زندگی می‌کنند و آنها ما را کافر می‌دانند و می‌گویند شیعه کافر است در این‌صورت آیا ما هم می‌توانیم با آنها معامله به مثل کنیم و همان‌طوری که آنها ما را کافر می‌دانند ما هم با آنها معامله کفار کنیم. مستدعی است وظیفه شرعی ما را در مقابل این حملات بیان کنید./امضاء:جمعی از مؤمنین
پاسخ: بسم الله الرحمن الرحیم
هر کس شهادت به وحدانیت خداوند متعال و رسالت خاتم انبیاء، صلی الله علیه وآله وسلم، بدهد مسلمان است، و جان و عرض و مال او مانند جان و عرض و مال کسی که پیرو مذهب جعفری است محترم است.
و وظیفه شرعی شما آن است که با گوینده شهادتین هر چند شما را کافر بداند به حسن معاشرت رفتار کنید، و اگر آنها به ناحق با شما رفتار کردند شما از صراط مستقیم حق و عدل منحرف نشوید، اگر کسی از آنها مریض شد به عیادت او بروید، و اگر از دنیا رفت به تشییع جنازه او حاضر شوید، و اگر حاجتی به شما داشت حاجت او را برآورید، و به حکم خدا تسلیم باشید که فرمود: «ولاَ یَجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى» و به فرمان خداوند متعال عمل کنید که فرمود: «ولاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا» والسلام علیکم و رحمة الله

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.