نوشته شده در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |


یکی از ارادتمندان مرحوم آیت الله کوهستانی نقل می کند؛
یک سال، شب هفت محرّم به دیدار ایشان در حسینیه ی روستای کوهستان رفتیم، که یک وقت دسته ی سینه زنان وارد حسینیه شدند، معظم له عبا را به کناری افکندند و به میان عزادارن رفته و به اصطلاح میان داری کرده و وسط سینه زنان، قدم می زدند.
ما از این عمل بی ریا بسیار خوشمان آمد، پس از عزاداری ایشان به ما فرمودند؛ این افراد را می شناسم
، بعضی از آنها رعایت مسائل شرعی را نمی کنند، لذا هر وقت می آمدند زیاد توجه نمی کردم ولی شبی خواب دیدم همین افراد، سینه زنان به طرف حسینیه می آیند و مشعلی پیشاپیش آنان وجود دارد که تمام فضا را روشن ساخته که نظیر آن را در دنیا ندیده بودم.
از خواب بیدار شدم، با خودم گفتم: درست است برخی آداب شرعی را مراعات نمی کنند ولی حالا میهمان ابی عبدالله علیه السلام هستند و باید مقدمشان را گرامی داشت.
از آنجا به بعد هر وقت دسته های سینه زنی می آیند با احترام زیاد آنان را استقبال و بدرقه می کنم.
روزی یکی از ارادتمندن از ایشان می پرسد: معلوم نیست همه ی اینها که سینه می زنند مخلصانه برای خدا باشد؟
معظم له برآشفته و در جواب می فرماید: تو جرأت داری بگویی یکی از این سینه زدن ها هم برای خدا نیست؟!
مرحوم آیت الله کوهستانی، سینه زدن ها و عزاداری ها را سعادت آفرین می دانست لذا می فرمود: «من در این سینه زدن ها اثراتی می بینم.»[۱]

[۱]. بر قله پارسایی، ص۱۹۰ به نقل از أین البکّائون، ص۱۱۶٫

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حمید رضا فلاح تفتی


نوشته شده در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

انسان می تواند با یادداشت اعمال روزانه خود در یک دفترچه کوچک از آن چه که در طول هفته انجام داده، اطلاع پیدا کند.
به گزارش مرکز خبر حوزه؛ معظم له چهارشنبه 17 اسفندماه در درس خارج خود که در مسجد اعظم برگزارشد، با اشاره به روایتی از امام رضا (ع)

،گفتند: همانطوری که مغازه داران و صاحبان کارخانجات در روزهای پایانی سال به محاسبه دخل و خرج های خود می پردازند، مومنین نیز باید هر
هفته به محاسبه اعمال خود بپردازند؛ امام رضا (ع) می فرمایند«کسانی که به اعمال خود رسیدگی می کنند به سرمایه های مادی و معنوی دست پیدا می کنند
و کسانی هم که از محاسبه نفس خود غافل هستند، خسارت می بینند».
ایشان افزودند: یکی از پله های ترقی در اخلاق ،محاسبه نفس است، به طوری که انسان باید هرشب به اعمال خود رسیدگی کند ولی اگر نتوانست آخر
هفته حتما باید محاسبه نفس داشته باشد.
این مرجع تقلید تصریح کردند: انسان می تواند با یادداشت اعمال روزانه خود در یک دفترچه کوچک از آن چه که در طول هفته انجام داده، اطلاع پیدا کند .
حضرت آیت الله سبحانی در پایان یادآور شدند: کسانی که علاقمند هستند، عرفان اسلامی را فرا بگیرند، باید مسائل شرعی خود را به خوبی انجام دهند
و به محاسبه نفس بپردازند تا بتوانند به عرفان اسلامی دست یابند.


منبع: حوزه نیوز - شماره خبر: 132849 - 17/12/90

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
كيفر اخروى دشمنان فاطمه زهرا



اگر به دقت به آيات قرآن مجيد نظرى بيفكنيم و رابطه برخى از آيات آن را در مورد حضرت زهرا مورد توجه قرار دهيم، خواهيم ديد كه پروردگار عالم عذاب دردناك و خواركننده‏اى براى دشمنان آن حضرت وعده مى ‏دهد.

از جمله در آيه ‏ى 61 سوره ‏ى توبه مى ‏فرمايد: «و الذين يوذون رسول ‏اللَّه لهم عذاب اليم؛ كسانى كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله را اذيت مى ‏كنند به عذاب دردناكى گرفتار آيند.»



و در آيه‏ ى 57 احزاب مى‏فرمايد: «ان الذين يوذون اللَّه و رسوله لعنهم اللَّه فى الدنيا و الاخره و اعدلهم عذابا مهينا؛ به يقين كسانى كه به ايذا خدا و پيامبر مى ‏پردازند در دنيا و آخرت از رحمت الهى به دور بوده، عذاب خواركننده ‏اى در انتظار آنان است.»
با توجه به بحثهايى كه در همين فصل داشتيم و ثابت كرديم كه «ايذا فاطمه عليهاالسلام ايذا خدا و پيامبر است» چنين نتيجه مى ‏گيريم كه دشمنان فاطمه طبق همين دو آيه و آيات مشابه ديگر، در آتش ابدى كه از قهر خدا سرچشمه مى ‏گيرد قرار خواهند گرفت.
و در حديثى رسول خدا در اين زمينه مى‏ فرمايند:

هركس با دشمنى فاطمه و اهل‏بيت من از دنيا برود كافر از دنيا رفته و بوى بهشت به مشام او نمى‏رسد و در پيشانى او مى‏نويسند اين شخص از رحمت خدا بدور است. (1)
(... من مات على بغض آل محمد جا يوم القيمه مكتوب بين عينيه آيس من رحمه‏اللَّه، الا و من مات على بغض آل‏محمد مات كافرا، الا و من مات على بغض آل‏محمد لم يشم رائحه الجنه.) و در حديث ديگرى از طريق عامه از حضرت سلمان نقل شده كه پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله در مورد دشمنان فاطمه عليهاالسلام فرمودند:
يا سلمان! ويل لمن يظلمها و يظلم بعلها اميرالمؤمنين عليا و ويل لمن يظلم ذريتها و شيعتها. (2)
يا سلمان! واى بر آن ستمگرانى كه به فاطمه و شوهرش على اميرالمؤمنين ستم كنند؟! حتى واى بر آنان كه بر فرزندان و شيعيان فاطمه جفا نمايند.
قابل توجه است كه در اين حديث ضمن تعبير اميرالمؤمنين بر حضرت على عليه‏السلام آن هم در مدرك معتبر اهل سنت، دشمنان فاطمه عليهاالسلام و شوهر و فرزندان و شيعيان را تهديد به كيفر و عذاب الهى مى‏ نمايد، و مى ‏رساند كه چنين افرادى روزگار سياهى در پيشگاه خدا خواهند داشت.



1ـ تفسير كشاف، ج 3، ص 82، فرائد، ج 2، ص 255 ش 251- طرائف، ص 267- فخر رازى، ج 27، ص 165- قرطبى، ج 8، ص 43 ذيل آيه‏ى 23 سوره‏ى شورى- نمونه، ج 20، ص 413- سفينه، ج 1، ص 201.
2ـ فرائدالسمطين، ج 2، ص 67 ش 391.

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

استاد علامه حسن‌زادة آملي‌ دام‌عزّه‌العالي، با بیان خاطره‌ای شخصی، یکی از دلایل اصلی ناتوانی دیدار با حضرت صاحب العصر و زمان (عج) را چنين عنوان کرد:
علامه فرمود: به آقاي سيد محمدحسن الهي، برادر بزرگتر مرحوم علامه طباطبايي (‌ره) كه در عرفان و سير و سلوك از شاگردان مرحوم سيد‌علي‌آقا قاضي (ره) بود، مكرر عرض مي‌كردم: وقتي خدمت آقا (علامه قاضي) مي‌رسيد، از جانب من از ايشان خواهش كنيد كه مرا هم در تشرف به خدمت حضرت بقية الله (عج) شريك خود نماييد و براي من نيز اجازه ملاقات بگيريد (چون مي‌‌دانستم اين دو بزرگوار به اين سعادت عظمي مي‌رسند).




روزي در شهر آمل بعد از ظهر خواستم استراحت كنم، بچه‌ها داد و فرياد كردند و مانع استراحتم شدند. من عصباني شدم و با آنها تندي نمودم و پرخاش كردم؛ ولي بعد از آن، خودم پشيمان شدم و از اين كه بچه‌ها را ناراحت كردم، وجدانم ناراحت بود. عصر رفتم بازار و مقداري شيريني و ميوه خريدم و به منزل آوردم كه شايد بدين وسيله دل بچه‌ها را به دست آورم. با اين حال، وجدانم آرام نمي‌‌گرفت و آشفته خاطر بودم.بالاخره، تصميم گرفتم در سفري به تبريز با مرحوم سيدمحمدحسن الهي ملاقات كنم. وقتي به خدمت ايشان رسيدم، پيش از اين كه علت مسافرتم را بگويم،
گفتم: عرض مرا به خدمت استاد (سيدعلي قاضي) رسانديد؟
فرمود: وقتي پيام شما را به آقا عرض كردم، آقا تأملي كرد و سپس با ناراحتي فرمودند: ايشان چگونه مي‌خواهند اين راه را طي نمايند، با آن اخلاقي كه نسبت به همسر و كودكان انجام داده و با آن ها دعوا كرده‌اند؟! با آن اخلاق و تندي چگونه مي‌شود به اين رتبه و مقام رسيد؟!

*****
امام صادق علیه‏ السلام : بهشتى ‏ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده


نوشته شده در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
فواید مختلف و عجیب صدقه از زبان شیطان




اگر چه شیطان با دادن صدقه مخالفت می كند و از كسانی كه می خواهند از مال خود به نیازمندان ببخشند جلوگیری می نماید، اما وقتی كه از ویژگی های صدقه دادن از او می پرسند، حقیقت و منافع صدقه را بیان می كند.


در یك دیدار، حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم چند سؤ ال از شیطان كردند ، او همه را جواب داد. یكی از سؤ ال ها این بود كه حضرت فرمود : ای ملعون ! صدقه دادن امت من نزد تو چگونه است و منافع صدقه چیست ؟


شیطان در جواب حضرت عرض كرد: یا رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم ! در صدقه دادن امت تو شش خصلت و منفعت است .

اول این كه ، با صدقه و بخشش كردن ، نه تنها مال انسان كم نمی شود، بلكه هر روز بر دارایی صدقه دهنده افزوده می شود.


دوم این كه ، به واسطه صدقه دادن ، عمر طرف زیاد و مرگ های ناگهانی و حوادث ناگوار از او برطرف می گرددـ حدیثی در این باره وارد شده كه صدقه دادن هفتاد نوع بلا را برطرف می كند.



ـ سوم ، با صدقه دادن توانگری پیدا می شود و فقر و ناداری از بین می رود. چهارم ، صدقه به صاحبان و صدقه دهندگان خود تندرستی می دهد، از دردها و رنج های گوناگون نجات می یابند. پنجم ، كفه اعمال صدقه دهندگان در روز قیامت سنگین می شود و به خوبی و بدون ترس از پل صراط می گذرند. ششم
، صدقه در روز قیامت دیواری می شود بین آتش جهنم و بخشش ‍ كنندگان ، به طوری كه آتش جهنم نمی تواند به آنان اذیت رساند.

نیز آن حضرت در این باره فرمودند: صدقه دادن پشت و كمر شیطان را می شكند. درباره گفته های شیطان روایات زیادی در كتاب های حدیث موجود است می توان از آنها استفاده كرد. هم چنین آن حضرت فرمود: درباره وصی و جانشین من امیرالمؤمنین علیه السلام چه می گویی ؟ آیا تا حال بر او دست یافته ای ؟ عرض كرد: من هرگز بر آن حضرت دست نیافته ام و نخواهم یافت . فقط راضیم كه او مرا به حال خود واگذارد و اذیتم نكند؛ تاب دیدار آن حضرت را ندارم ، چون او را ببینم مانند پنبه ای كه در آتش افتد و بسوزد، می سوزم.




شیطان برای پیروزی بر دشمن تیرهایی دارد كه به وسیله آنها با دشمن روبه رو می شود. آنها بر چند قسم است :

یكی نگاه كردن به زن هایی می باشد كه بر انسان حرام است . حضرت عیسی علیه السلام می فرماید: نگاه كردن به نامحرم تیری مسموم از تیرهای ابلیس است كه خطا نمی رود، وقتی نگاه از چله چشم بیرون آمد، سینه و قلب را هدف قرار می دهد و آن جا را نشانه می رود.

حضرت رسول در این باره فرمود: غضب خداوند بر زنانی شدت پیدا می كند كه شوهردار باشند در عین حال چشم خود را با نگاه كردن به دیگران سیر كنند.


دوم : زن ها هستند. در دیدار شیطان با حضرت یحیی علیه السلام می گوید: زن ها تیری از تیرهای من هستند كه به خطا نمی روند.

سوم : دوستی پول و درهم و دینار است ، حضرت امیر المومنان علیه السلام می فرماید: از جمله چیزهایی كه فساد برانگیز است ، درهم و دینار می باش ‍ دو آنها تیرهای شیطان اند كسی كه آنها را دوست داشته باشد بنده دنیا است نه بنده خدا. از ابن عباس نقل شده است : اولین بار كه درهم و دینار به وجود آمد و بر آنها سكه زده شد، شیطان به سوی آنها توجه كرد و آن دو را برداشت و بر چشم خود گذاشت ! بعد از آن به سینه خود چسباند. سپس از خوش حالی ناله ای سر داد و بار دیگر به سینه خود چسباند و گفت : شما دو سكه ، نور و روشنی چشم و میوه قلب من هستید! اگر بنی آدم شما را دوست داشته باشند؛ هر چند دیگر بت نپرستد، مرا باكی نیست . همان دوست داشتن پول برایم بس ‍است .

آری ! شیطان به وسیله این تیرها، بزرگ ترین شخصیت را از پا در می آورد، قارون را به دل زمین فرو می برد، فرعون را به دریا غرق ، عمر سعد را جهنمی ، شریح قاضی ملعون و میلیون ها انسان دیگر را بی چاره و بدبخت می كند.

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |



خوش آن دمی که بهاران قرارمان باشد

ظهور مهدی زهرا بهارمان باشد …
عیدتان مبارک باد

—–
چون لاله به نوروز قدح گیر به دست / با آن گل نرگسی گرت رخصت هست
می‌کوش به خدمتش که آن نوح نجات / بر اوج فراز می‌برد ذره پست
عید تان مبارک باد

—–
دلتان به نور لطف خدا منور، مشام جانتان به شمیم بهارمعطر
لطف روزگار برایامتان مقرر، نوروزتان با شادی وصفا

—–
بی تو اینجا همه در حبس ابد، تبعیدند
سالها، هجری و شمسی همه بی خورشیدند
سیرتقویم جلالی به جمال توخوش است
فصلها راهمه با فاصله ات سنجیدند
توبیایی همه ساعتها، ثانیه ها
از همین روز همین لحظه همین دم عیدند
اللهم عجل لولیک الفرج

—–
امیدوارم عید با شکوفه هایش، بهار با گلهایش
و سال نو با امیدهایش بر تو ای عزیزترین مبارک باشد …

—–
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است / در صحن چمن روی دل‌افروز خوش است
از دی مهراس، چون بهار آمدنی است / و ایام ظهور آن ستم سوز خوش است!
عید تان مبارک باد

—–
عید است ولی بدون او غم داریم
عاشق شده ایم و عشق را کم داریم
ای کاش که این عید ظهورش برسد
این گونه هزار عید با هم داریم
اللهم عجل لولیک الفرج
سال نو مبارک

—–
خداوندا، نمیدانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما
برای دوستان من عطا فرما:
هزار و سیصد و نود و یک امید
هزار و سیصد و نود و یک بهروزی
هزار و سیصد و نود و یک لبخند زیبا
سال نو بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد

—–
آمد بهار و گل رخ من در سفر هنوز
خندید و ابر چشم من از گریه تر هنوز
آمد درخت گل به بر امّا چه فایده؟
کان سرو گلعزار نیامد به بر هنوز
اللهم عجّل لولیک الفرج

—–
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هرآن خواهی برایت آن بماند
بپایت ثروتی افزون بریزد
که چشم دشمنت حیران بماند
تنت سالم سرایت سبز باشد
برایت زندگی آسان بماند
تمام فصل سالت عید باشد
چراغ خانه ات تابان بماند
سال نو مبارک

—–
صدمبارک به تو آن عیدکه فردا باشد / نـوروز نـوید وصـل دلـها بـاشـد
امـیـد که با فضل خداوند جـلـیّ / سـال فـرج مـهـدی زهـرا باشـد
سال نو بر شما مبارک باد

—–
سرخوش آن عیدی که آن بانی نور / ازکنار کعبه بنماید ظهور
قلبها را مهر هم عهدی زند / از حرم بانک انا المهدی زند …
عیدتان مبارک باد

—–
سال خود را با بهترین 7سین آغاز کنید:
سلام قولا” من رب الرحیم
سلام علئ موسى و هارون
سلام علئ ابراهیم
سلام علئ نوح فى العالمین
سلام علئ المرسلین
سلام علئ إلیاسین
سلام هی حتى مطلع الفجر

—–
روزها نو نشده کهنه تر از دیروز است / گر کُند یوسف زهرا نظری، نوروز است
لحظه ها در تپش تاب وتب آمدنش / آسمان چشم به راه قدمش هر روز است
اللهم عجل لولیک الفرج

—–
خودت گفتی وعده در بهار است
بهار آمد دلم در انتظار است
بهار هر کسی عید است و نوروز
بهار عاشقان دیدار یار است
اللهم عجل لولیک الفرج

—–
عید نوروز را به گلهای
یاس بهشت آرزوهایم
پدر و مادر عزیزم که عطرشان پایدار ومهرشان ستودنی است تبریک می گویم
سال نو بر شما مبارک باد …

—–
گل ها همه با اذن تو برخاسته اند
از بهر ظهور تو خود آراسته اند
مردم همه در لحظه ی تحویل، بی شک
اوّل فرج تو از خدا خواسته اند …

—–
ان شاءالله امسال یه کاری کنیم وقتی تقویم سال بعد را باز می کنیم
یه تعطیلی رسمی دیگه بهش اضافه شده باشه:
اولین سالگرد ظهور حضرت مهدی (علیه السّلام) – تعطیل

—–
بهار، همه طراوتش را مدیون یک گل است:
گل زیبای نرگس …
عید مبارک

—–
چهار دعای برتر، لحظه ی تحویل سال:
اوّل دعا برای ظهور آن بی مثال
دوم تمام ملت بی ضرر و بی ملال
سوم رسیدن ما به قله های کمال
چارم تمام جیب ها پر از پول، امّا حلال …

—–
گل همیشه بهارم این بهار هم رفت و نیامدی!
عزیزم بیش از پیش دعایت می کنم و منتظرت هستم .
تو هم به جان مادرت، دعا کن فصل بعد فصل وصل باشد …

—–
امام صادق (علیه السلام):
نوروز روزی است که در آن قائم ما اهل بیت ظهور کند.

—–
آنان که هر روز تدارک اردوی آسمانی می بینند، پر شکوه ترین “اوقات فراغت” را دارند.
پرشکوه ترین تعطیلات نصیبتان باد…

—–
پروردگارا! تقدیر دوستان را در سال تازه به‌گونه‌ای
قرار ده که در پایان سال، از گذشته خود افسوس نخورند …

—–
عید حقیقی را آنان درک می کنند که با یک چشم بر گذشته بگریند
و با چشم دیگر به آینده لبخند بزنند …

—–
گل ها و سبزه ها پیامبرانی هستند که در بهار مبعوث می شوند
تا بهار ناگزیر قیامت را امضا کنند.

—–
خانه تکانی، رسم قدیمی همه منتظران بهار است
خانه تکانی دل را برای رسیدن بهار دلها، مهدی زهرا فراموش نکنیم


—–
مُدّعی گوید که با یک گل نمی گردد بهار
من گلی دارم که عالم را گلستان می کند
گل من را بهاری بی خزان است
گل من مهدی صاحب زمان است
اللهم عجّل لولیک الفرج

—–
آمد بهار و گل رخ من در سفر هنوز
خندید و ابر چشم من از گریه تر هنوز
آمد درخت گل به بر امّا چه فایده؟
کان سرو گلعزار نیامد به بر هنوز
اللهم عجّل لولیک الفرج

 

نوشته شده در تاريخ شنبه 27 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

معرفت نفس و خودسازی در پرتو توحيد :
نوشتار حاضر نامه ای است به یک دوست که توسّط حضرت آیت الله حسن زاده آملی به رشته ی تحریر درآمده و در آن مباحث بنیادین معرفت توحیدی، معرفت نفس و خودسازی و راه کار عملی خودسازی مطرح گردیده است. اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم .

معرفت توحیدی :
مصحف کریم را گشودیم سوره یوسف از زبان حضرت یعقوب علیه السّلام آمد : وَ لاَ تَیأَسُوا مِن رَوحِ الله . اهم مطالب در طلیعه امر دو چیز است : یکی توحید و دیگر معرفت نفس که تواند مظهر اتمّ وی گردد.
امّا توحید این که سالک با قدم معرفت به جایی رسد که جمع بین تفرقه و جمع کند، و تنزیه از تنزیه و تشبیه نماید. همان طور که کشّاف حقایق، امام به حقّ ناطق حضرت جعفر صادق علیه السّلام فرموده است : الجَمعُ بِلاَ تَفرِقَه زِندِقَه وَ التَّفرِقَهُ بِدُونِ الجَمعِ تَعطِیل وَ الجَمعُ بَینَهُمَا تَوحِیدٌ . و این توحید حقیقی اسلامی است و کلام وحی بدان ناطق است که هُوَ الاَوَّلُ وَ الآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ البَاطِنُ. در بیان آن به تمثیلی اکتفا می کنیم- خاک بر فرق من و تمثیل من- :
در عالم رؤیا آنچه که مشاهده می گردند همه از مُنشَئات نفس اند پس قائم به نفس و از شئون وی اند، و چون نفس
، موجودِ حیِّ مُدرِکِ عالمِ به ذات خود است، شئون او نیز با همه کثرتی که دارند حیّ و مُدرِک اند و در واقع یک حقیقت به نام نفس است که به صُوَر کثیره در آمده است و خود با این که همه است فوق همه است. این کثرت صور منافی با وحدت شخصیه نفس نیست بلکه هرچه صور بیش تر باشد، دلالت بر قوّت وحدت نفس می کند. و نفس بر جمیع این صور کثیره، قاهر است و همه ی آنها مقهور وی، پس نفس هر یک آنها است که جز شئون نفس نیستند، و هیچ یک آنها نیست که نفس در حدّ هیچ یک محدود نیست.
پس نفس را با هر یک از این مُنشَئاتش جمع کردی و از هر یک تفرقه نمودی.
و نیز نفس را فقط مجرّد ندانستی که از کثرت تنزیهش کنی، و او را در هیچ صورتی از صور کثرت مقیّد نکرده ای تا قائل به تشبیه بوده باشی، بلکه او را از این تنزیه و تشبیه تنزیه نمودی، کثرت غیرمتناهی نظام هستی، شئون ذاتیه حق تعالی اند و مَن عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ .

معرفت نفس و خودسازی :
و امّا معرفت نفس این که خداوند سبحان فرمود : اِلَیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ العَمَلُ الصَّالِحُ یَرفَعُهُ ؛ تفسیر اصیل آن چنان است که جناب صدرالمتألّهین در آخر مرحله ی چهارم حکمت متعالیه که معروف به اَسفار است فرموده است : کلمه ی طیّب، روح مؤمن است، و عمل صالح، معارف عقلیه که او را ارتقاء می دهند و بدان جا می کشانند. این تفسیر بر این اساس قویم است که، علم و عمل دو گوهر انسان سازند .

انسان کاری مهم تر از خودسازی ندارد و ساختن هر چیز را، مایه به حسب آن چیز لازم است. مثلاً دیوار را سنگ و گل باید و انسان را علم و عمل.
انسان تا به لقاءالله نرسیده است به کمال مطلوبش نائل نشده است و لقاءالله به معنی اِتّصاف انسان به اوصاف الهی و تخلّق او به اخلاق ربوبی است.
بابا افضل را کلامی کامل در این باب است که : عالم درختی است که بار و ثمره ی او مردم است و مردم درختی است که ثمره ی او لقای خدای تعالی است.

در توحید باید مراقبت را تقویت کرد. مراقبت، تخم سعادت است که در مزرع دل کاشته می شود و سائر آداب و اعمال پروراندن آن است. مراقبت کشیک نفس کشیدن و همواره در حضور بودن است. حدیث نفس مزاحم با مراقبت است.
این سخن دل نشین امام صادق علیه السّلام را باید بر دل نشاند : القَلبُ حَرَمُ اللهِ فَلاَ تُسکِن فِی حَرَمِ اللهِ غَیرَ الله ،




حافظ به این حدیث در این بیت نظر دارد :
پاسبان حرم دل شده ام شب همه شب تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم
ناگفته نماند که بدن، تور شکار و سواری راهوار ما است، مبادا با او چنان کنیم که نه به کار شکار آید و نه تواند سوار را به جائی برساند. ره چنان رو که رهروان رفتند، کسی به ما نگفت که شب و روز را با یک دانه خرما به سر بریم، در حدّ اعتدال
، بدن نیاز به تعیش دارد؛ کُلوُا وَ اشرَبوُا وَ لاَ تُسرِفُوا ، انسان کامل؛ آن کسی است که حقّ هر ذی حق را اداء می کند.

راه کار عملی خودسازی :
از این کم ترین دستورالعمل خواسته اید، آقای من؛ صدای دُهُلی را از دور شنیده اید، و از نزدیک هم به انبار کاه برخورد می کنید، مع الوصف عدم امتثال را روا ندانستم، به عرض می رسانم که ؛
دستورالعمل انسان، قرآن است که اِنَّ هَذَا القُرآنِ یَهدِی لِلَّتِی هِیَ اَقوَم.
داعی تنها دستوری که الآن می تواند به حضور جناب عالی عرض کند این است که مراقبت را حفظ بفرمائید یعنی در همه حال مواظب خود بوده باشید که در نزد حقیقت همه ی موجودات به سر می بری.

می دانید که هم نشینی مؤثّر است، مصاحبت اثر دارد، خو پذیر است . نفس انسانی کسانی که در مصاحبت با ملکوت عالم به سر می برند کم کم ملکوتی می شوند.
آن سعادتمندی که چنین معاشرت و مصاحبت را به راستی در نهان خانه ی سرّ و ذات خود با اللهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرض به دست آورده است، مُتَرَنّم به این ترانه است :
گر بشکافند سرا پای من
جز تو نیابند در اعضای من
این چنین کس پیوسته در ذکر و فکر و عشق و شوق و سوز و گداز و راز و نیاز است و به قول خواجه حافظ:
مرا مگوی که خاموش باش و دم در کش
که مرغ را نتوان گفت در چمن خاموش
چنین کسی را هیچ کاری از حضور باز نمی دارد ؛ رِجَالٌ لاَتُلهِیهِم تِجَارَهٌ وَ لاَبَیعٌ عَن ذِکرِ الله .
باز از امام صادق علیه السّلام است که : العَارِفُ شَخصُهُ مَعَ الخَلقِ وَ قَلبُهُ مَعَ اللهِ تَعَالَی .
شیخ اجل سعدی به این حدیث گران قدر در این بیت نظر دارد :
هرگز وجود حاضر و غائب شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
آقای من، هم چنان که طلب مجهول مطلق محال است، خطاب به مجهول مطلق نیز چنین است، هر یک از ما شأنی و جدولی از دریای بی کران حقیقت دار هستی، می باشیم و از این جدول با او در ارتباطیم، البتّه
ارتباطی بی تکلّف بی قیاس هست ربّ النّاس را با جان ناس
و از این کانال او را خطاب می کنیم.
غرضم از این نکته این است که هر چه عائد ما می شود، از کانال وجود خودمان است.
این خیال رهزن ما نشود که از خارج ما چیزی عائد ما می گردد. اگر در حالات مراقبت تام، تَمَثُّلاتی پیش آمد خوش آمد، مکتوم بدار که سالک کَتوم است، از عارف سَر می رود و سِر نمی رود.
به عرض برسانم : خوش باش که عاقبت به خیر است تو را.
آقای من، در نزد اولیاء الله مُجَرّب است که اکثار ذکر شریف یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا مَن لاَ اِلَهَ اِلاَّ اَنت، موجب حیات عقل است.
وقتی را با خدایت خلوت کن که بدن استراحت کرده باشد و از خستگی به در آمده باشد و در حال امتلاء و اشتهاء نباشد
. در آن حال با کمال حضور و مراقبت و ادب مع الله، خداوند سبحان را بدان ذکر شریف می خوانی، عدد ندارد، اختیار مدّت با خود جناب عالی است مثلاً در حدود بیست دقیقه یا بیش تر و بهتر این که کم تر از یک اربعین نباشد، بیش ترش چه به تر.
قرائت قرآن مجید در شب و روز ترک نشود. هر چند به قدر پنجاه آیه بوده باشد.
طهارت را حفظ کنید حتّی با طهارت بخوابید.

آقای من باید، با تأنّی و رفق و مدارا به راه بود نه با سرعت و اضطراب.
جسارتاً عرض می کنم هیچ چیز از خدا جز خدا مخواه که چون که صد آمد نود هم پیش ما است، از تو حرکت از خدا برکت. نامه ها دریافت خواهی نمود.
این عطیه فریده ای است که به حضور آن حبیب الله تقدیم داشتم. والسّلام.



قم- حسن حسن زاده آملی
10 شهرالله المبارک 1403= 1/4/1362
هزار و یک کلمه، حسن زاده آملی، ج1، ص189 تا 391
برگرفته از پایگاه : پاسخ گو

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

 

10992237110156124242178863125102706729.jpg

 

آداب معاشرت و برخوردهای اجتماعی

 

روزی امام سجاد علیه السلام داشتند از مسجد خارج می‌شدند كه شخصی با حضرت ملاقات كرد و امام علیه السلام را دشنام داد. غلامان حضرت خواستند او را تنبیه كنند اما آن حضرت اجازه نداد و فرمود: آنچه از كارهای ما بر تو پوشیده است بیشتر است "ما سترعنك من امرنا اكثر"

بعد فرمودند: آیا نیازی داری تا تو را كمك كنیم؟ آن شخص شرمنده شد. امام علیه السلام دستور دادند كه هزار درهم به او بدهند بعد از آن زمان هرگاه آن شخص امام را می‌دید می‌گفت: گواهی می‌دهم كه شما فرزند رسول خدا هستی. منتهی الا مال /2/6

یكی از یاران امام صادق علیه السلام تعریف می‌كند كه روزی شخصی خدمت امام رسید و گفت: پسر عمویت به شما ناسزا می‌گوید. حضرت به كنیز خود دستور داد تا برایش آب حاضر نمودند وضو گرفت و مشغول نماز شد. من با خودم گفتم كه: حتماحضرت نفرین خواهند كرد. اما با حیرت تمام دیدم كه امام بعد از نماز دست به دعا برداشت و گفت: خدایا من از حق خود گذشتم جود و كرم تو از من بیشتر است او را ببخش.منتهی الامال 2 / 144

 

آداب معاشرت

1- سلام كردن

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: الا اخبركم بخیر اخلاق اهل الدنیا و الاخرة قالوا: بلی یا رسول الله. فقال: افشأ السلام فی العالم. بحار / 76 / 11

پیامبر فرمود آیا از بهترین اخلاق اهل دنیا و آخرت آگاهتان سازم؟ حاضران گفتند آری ای فرستاده خدا. پیامبر فرمود آشكارا سلام كردن در عالم.

 

2 - مصافحه نمودن

قال الباقر علیه السلام: ان المؤمن لیلقی المؤ من فیصافحه فلا یزال الله ینظر الیهما و الذنوب تتحاتّ عن وجوههما كما تتحاتّ الورق من الشجر. كافی / 3 / 261

[آنگاه كه] مومن، مومنی را ملاقات می‌كند و با او دست می‌دهد، خدا آنان را نظاره می‌كند و [در این حال] گناهان مانند ریزش برگ از درختان از روی آنان می‌ریزد.

 

3- رعایت احترام

قال السجاد علیه السلام: للزهری اما علیك ان تجعل المسلمین منك بمنزلة اهل بیتك فتجعل كبیرهم بمنزلة والدك و تجعل صغیرهم بمنزلة ولدك و تجعل تربك (همسال ) بمنزلة اخیك فای هولأ تحبّ ان تظلم؟. بحار / 74 / 156

امام سجاد به زهری فرمودند بر تو واجب است تامسلمانان همانند خانواده خود قرار دهی و بزرگسالانشان را به منزله والدین خود و كمسالان آنان را مثل فرزندان خود و همسالانت را به سان برادرت بدانی. پس به كدامیك از آنان دوست داری كه ظلم كنی؟

 

4- جستجو نكردن از عقاید مردم

قال الصادق علیه السلام: لاتفتشّ الناس عن ادیانهم فتبقی بلا صدیق. بحار/75/253

مردم را تفتیش عقاید نكن تا بدون دوست نمانی

 

5 - احسان و خدمت 6- خوش خلقی

قال علی علیه السلام: فی وصیة لمحمد بن حنفیه و احسن الی جمیع الناس كما تحبّ ان یحسن الیك و ارض لهم ما ترضاه لنفسك و استقبح لهم ما تستقبحه من غیرك و حسّن خلقك حتی اذا غبت عنهم حنّوا الیك و اذا متّ بكوا علیك و قالوا انا لله و انا الیه راجعون و لا تكن من الذین قالوا عند موته الحمد لله ربّ العالمین. وسائل / 8 / 541

به مردم نیكی كن چنان كه دوست داری بر تو نیكی كنند و برایشان به آن راضی باش كه برای خود راضی می‌شوی و آنچه از دیگران نمی‌پسندی برای آنان نیز نپسند و خلقت را نیكو كن تا آنكه از آنان جدا شدی بر دورد فرستند و هرگاه مردی برایت گریه كنند و بگویند " انا لله و انا الیه راجعون" و از آنان نباش كه در مرگاشان می‌گویند " الحمد لله ربّ العالمین".

 

6 - طلب آمرزش هنگام جدایی

قال الصادق علیه السلام: اذا تلاقیتم فتلاقوا بالتسلیم و التصافح و اذا تفرقتم فتفرقوا بالاستغفار. بحار / 76 / 5

هرگاه به هم روبرو شدید، با سلام و دست دادن با هم برخود كنید، و آنگاه كه از هم جدا می‌شوید با استغفار از هم جدا شوید.

 

7 - مدارا نمودن

قال رسول الله صلّی اللّه علیه و آله: اعقل الناس اشدّهم مداراة للناس و اذل الناس من اهان الناس.بحار / 75 / 52

داناترین مردم كسی است كه با مردم بیشترین مدارا و گذشت را داشته باشد و پست ترین انسانها كسی است كه به مردم اهانت كند.

 

8 - برخورد با روی خوش

قال علی علیه السلام: اذالقیتم اخوانكم فتصافحوا و اظهروا لهم البشاشة و البشر. خصال / 633

وقتی دوستانتان را ملاقات می‌كنید با آنان دست بدهید و اظهار شادمانی كنید.

 

9- پذیرفتن عذر

قال السجاد علیه السلام: ان شتمك رجل عن یمینك ثم تحوّل الی یسارك و اعتذر الیك فاقبل عذره. بحار / 78 / 141

هر وقت كسی از یك سو سرزنشت كند آنگاه به سمت دیگرت آمده و عذر بخواهد، عذرش را بپذیر

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

 

5310915712117813921711632122315222222181.jpg


على بن ابى حمزه مى‏گوید:


دوستى داشتم كه در دستگاه بنى امیه نویسنده بود، از من خواست از حضرت‏ صادق علیه السلام براى او وقت ملاقات بگیرم، حضرت اجازه داد. چون وارد شد سلام كرد و نشست و عرضه داشت: فدایت شوم، در ادارات بنى امیه نویسنده بودم و از اینرو مال فراوانى به دست آوردم.


حضرت فرمود: اگر بنى امیه كسى را نمى‏یافتند تا در تمام امور به آنان كمك دهد، امر مال و غنیمت و مسئله جنگ و امور سیاسى و اجتماعى، قدرت غارت كردن حق ما را نداشتند، اگر مردم آنان را رها مى‏كردند چیزى جز آنچه در دست داشتند، نمى‏یافتند.



استاد انصاریان


جوان عرض كرد: فدایت شوم راهى براى خروج از مال حرام جهت من هست؟


فرمود: اگر راهنمایى كنم مى‏پذیرى؟ عرضه داشت: آرى، فرمود: از آنچه از این راه به دست آورده‏اى بیرون شو، اگر صاحبان مال را مى‏شناسى به آنان برگردان، اگر نمى‏شناسى از جانب آنان صدقه بده، در این صورت من بهشت را براى تو ضامنم!


جوان زمانى طولانى سكوت كرد و سر به زیر انداخت، سپس گفت: فدایت شوم، انجام دادم.

او با ما به كوفه برگشت، چیزى نبود جز این‏كه از آن جدا شد حتى از لباس ضرورى بدنش، ما براى او لباس تهیه كردیم و مختصر نفقه‏اى به او مى‏رساندیم.


چیزى نگذشت كه مریض شد، به عیادتش رفتیم، در یكى از عیادت‏ها او را به حال احتضار دیدم، چشم گشود و گفت: اى على بن ابى حمزه! به خدا قسم! امام صادق علیه السلام به عهدش وفا كرد!


این را گفت و چشم از جهان بست. چون به خدمت امام رسیدم به من نگریست و فرمود: عهدم را نسبت به دوستت وفا كردم، گفتم: فدایت شوم، راست مى‏گویى، او این مسئله را به وقت مرگش به من خبر داد. «1» در هر صورت از مال حرام به هر صورت كه هست بپرهیزیم، زیرا مال حرام‏ باعث تاریكى باطن و غضب حضرت حق و دور افتادن از رحمت دوست و در بسیارى از مراحل، علت بطلان قطعى واجبات مانند نماز و طواف حج است.

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |


 

 


 

سید بن طاوس از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده است که هر که بعد از هر نماز سوره قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدٌ بخواند رحمت از آسمان بر سرش فرو ریزد و سکینه بر او نازل گردد و خدا نظر رحمت به سوی او افکند و گناهانش را بیامرزد و هر حاجت که سؤال کند برآورد و در امان خدا باشد .

 

 


 

 

آیه الکرسی

 

فضیلت حمد و آیة‌الکرسی و آیه شهادت و آیه ملک بعد از هر نماز

 

به سند موثّق از حضرت صادق علیه‌السلام مرویست که چون حق تعالی امر کرد که این آیات را به زمین آورند چنگ زدند به عرش الهی و گفتند پروردگارا ما را به سوی اهل خطا و گناهکاران می‌فرستی پس حق تعالی وحی کرد به سوی ایشان که بروید به سوی زمین به عزّت و جلال خودم سوگند یاد کنم که تلاوت نکند شما را احدی از آل محمد صلی الله علیه و آله و شیعیان ایشان مگر آنکه نظر رحمت کنم به سوی ایشان از رحمت‌های پنهان خود هر روز هفتاد نظر در هر نظری هفتاد حاجت او را برآورم و او را قبول کنم هر چند معصیت بسیار کرده باشد و به روایت دیگر هر که این آیات را بعد از هر نماز بخواند او را ساکن گردانم در حَظیره قدس با هر گناهی که داشته باشد و اگر نکنم نظر کنم به سوی او به نظر رحمت خاصّ خود در هر روز هفتاد نظر کردن و اگر نکنم هر روز هفتاد حاجت او را برآورم که کمتر آن‌ها آمرزیدن گناهان باشد و اگر نکنم او را پناه دهم از شرّ شیطان و از شرّ هر دشمنی و یاری دهم او را بر ایشان و مانع نشود او را از داخل شدن بهشت غیر از مرگ و آن آیات این‌ها است سوره فاتحه تا آخر و آیة‌الکرسی تا هُمْ فیها خالِدُونَ بخواند بهتر است و آیه شهادت یعنی :

شَهِدَ اللَّهُ اَنَّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ وَالْمَلاَّئِکَةُ وَاُولُوا الْعِلْمِ ق آئِما بِالْقِسْطِ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ

گواهی دهد خدا که نیست معبود به حقی جز او و نیز فرشتگان و دارندگان علم (گواهی داده‌اند) که انصاف بدو پایدار است و نیست معبودی

الْعَزیزُ الْحَکیمُ اِنَّ الدّینَ عِنْدَ اللَّهِ الاِْسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذینَ اُوتُوا الْکِتابَ

جز او که عزیز و فرزانه است همانا دین نزد خدا اسلام است و اختلاف نکرده اند کسانی که کتابشان داده‌اند

اِلاّ مِنْ بَعْدِ مآ جآئَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیا بَیْنَهُمْ وَمَنْ یَکْفُرْ بِایاتِ اللَّهِ فَاِنَّ اللَّهَ سَریعُ الْحِسابِ

مگر پس ازآنکه آمده است برایشان دانش به خاطر ستمگری میانشان و هر که کفر ورزد به آیات خدا پس خدا زود به حساب خواهد رسید.

از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منقولست که هر که آیة‌الکرسی را بعد از هر نماز بخواند مانعی نباشد او را از داخل شدن به بهشت به غیر مرگ و به روایت دیگر هر که آیة‌الکرسی را بعد از هر نماز فریضه بخواند نمازش ‌ مقبول گردد و در امان خدا باشد و خدا او را از بلاها و گناهان نگاه دارد

و آیه مُلک یعنی :

قُلِ اللّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشآءُ وَ

بگو ای خدای صاحب ملک و فرمانروائی می‌دهی فرمانروائی را به هر که خواهی

تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشآءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشآءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشآءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ اِنَّکَ

و بستانی ملک را از هر که خواهی و عزت بخشی هر که را خواهی و زبون کنی هر که را خواهی همه خوبی‌ها بدست تو است

عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهارِ وَتُولِجُ النَّهارَ فِی اللَّیْلِ وَتُخْرِجُ

که همانا تو بر هر چیز توانائی درآوری شب را در روز و درآوری روز را در شب و بیرون آری

الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشآءُ به غیرِ حِسابٍ

زنده را از مرده و بیرون آوری مرده را از زنده و روزی دهی هر که را خواهی بی حساب

سید بن طاوس از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده است که هر که بعد از هر نماز سوره قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدٌ بخواند رحمت از آسمان بر سرش فرو ریزد و سکینه بر او نازل گردد و خدا نظر رحمت به سوی او افکند و گناهانش را بیامرزد و هر حاجت که سؤال کند برآورد و در امان خدا باشد

 

 

و بهسند معتبر از حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام منقولست که هر که آیة‌الکرسی را بعد از هر نماز فریضه بخواند او را گزنده ضرر نرساند و در حدیث معتبر دیگر فرمود که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود که یا علی بر تو باد به تلاوت کردن آیة‌الکرسی بعد از هر نماز فریضه به درستی که محافظت نکند بر آن مگر پیغمبری یا صدّیقی یا شهیدی و از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منقولست که هر که آیة‌الکرسی را بعد از هر نماز بخواند مانعی نباشد او را از داخل شدن به بهشت به غیر مرگ و به روایت دیگر هر که آیة‌الکرسی را بعد از هر نماز فریضه بخواند نمازش ‌ مقبول گردد و در امان خدا باشد و خدا او را از بلاها و گناهان نگاه دارد .

 

 

فضیلت سوره توحید بعد از هر نماز

و کلینی به سند معتبر از حضرت صادق علیه‌السلام روایت کرده است که هر که ایمان دارد به خدا و روز قیامت باید که ترک نکند بعد از هر نماز فریضه خواندن سوره قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدٌ را به درستی که هر که بخواند آن را خدا جمع کند برای او خیر دنیا و آخرت را و می‌آمرزد او را و پدر و مادر او را و هر که از پدر و مادر او به هم رسیده‌اند و در حدیث دیگر وارد شده است که هر که بعد از هر فریضه ده مرتبه سوره قُلْ هُوَ اللّهُ اَحَدٌ بخواند حق تعالی از حورالعین به او تزویج نماید و سید بن طاوس از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت کرده است که هر که بعد از هر نماز سوره قُلْ هُوَاللّهُ اَحَدٌ بخواند رحمت از آسمان بر سرش فرو ریزد و سکینه بر او نازل گردد و خدا نظر رحمت به سوی او افکند و گناهانش را بیامرزد و هر حاجت که سؤال کند برآورد و در امان خدا باشد .

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 17 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |


 

تصاویری ماندنی از آیت الله بهجت

تصاویری ماندنی از آیت الله بهجت

تصاویری ماندنی از آیت الله بهجت

تصاویری ماندنی از آیت الله بهجت

تصاویری ماندنی از آیت الله بهجت

تصاویری ماندنی از آیت الله بهجت

تصاویری ماندنی از آیت الله بهجت

تصاویری ماندنی از آیت الله بهجت

 

  •  
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |


2425957472215269913219013317059123163171.jpg

 

 


 

1. بر سكوت متمركز شوید، هنگامی كه سكوت فرا رسید ، در آن زندگی كنید. بكوشید به هرجا كه می روید ، پیك آرامش باشید. مردمان سخت كوش ، هرگز به كار بیهوده و آنچه سرگرمی است نمی پردازند. با این همه بدانید، زمانی كه به كار سرگرم كننده روی می آورید ، زمانی است كه تباه نمی شود.

2. همیشه تمایل بر این است كه در دگرگونی های زندگی ، بر رویدادی آزار دهنده متمركز شویم. از استرس های خویش هراس مكنید و گاه تغییرات را بپذیرید.

3. زیباترین ظرف میوه خوری را پر از میوه كنید ، خوردن میوه استرس را كاهش می دهد. با خوردن میوه بیشتر، احساس آرامش می كنید.

4. هر كاری را ده دقیقه زودتر آغاز كنید، این كار به ویژه در سفر، شما را از استرس دیر رسیدن دور می كند. در این راه ده دقیقه آرام در اختیار شماست. ده دقیقه پیش از آن كه دل مشغولی بعدی فرا رسد.

5. بدترین تشویش ها با آینده پیوند دارد ، تشویش به مشكلی كه هنوز فرا نرسیده است. به اینك و حال بیندیشید و از استرس دوری جویید.

6. در برخورد با مردمان و رویدادها تمرین كنید تا بهترین را ببینید. با این كار از بدبینی ، دور و مثبت گرا می شوید. مثبت گرایی و خوش بینی به آرامش می انجامد.

7. در اتاق خود آیینه ای بزرگ و زیبا بیاویزید، به هنگام ملال روبروی آن بایستید، به خود نگاه كنید و لبخند بزنید. حاصل این كار آرامش است.

8. برتر بودن را به دیگران وانهید و از پیامد آن شگفت زده شوید. از آن چه هستید خشنود باشید. گاه این كار، تن آرامی شما را بیشتر می كند.

 

 

117243168251187422409911322446168188229170101.jpg

 

9. دریغ بردن بر گذشته نابخردانه است. گذشته فقط در خاطر شما است. توجه بدین واقعیت شما را آرام می كند.

10. آرامش را از كودكان بیاموزید. ببینید آنها چگونه از هر لحظه خویش لذت می برند. همچون كودكان باشید و به آرامش دست یابید.

11. به اندیشه های آرام بخش روی آورید؛ صحنه های آرام بخش را تصور كنید ، نوایی آرام بخش را به خاطر بیاورید و ببینید چگونه دگرگون می شوید.

12. بی نظمی های فیزیكی تنش آفرین است، آشفتگی زدایی راهی است به آرامش.

13. پرنده ای زیبا یا حیوانی كوچك را در خانه نگه دارید. بدو مهر بورزید و از این راه ، دست یاری برای راهیابی به آرامش بیابید.

14. احساس ناخوشایند به دیگران، شما را آزار می دهد نه دیگران را. به خاطر آرامش خویش بخشنده باشید.

15. گاهی با خویش خلوت كنید. در را ببندید و به نیازها و مسئولیت های خویش بیندیشید؛ هر روز دست كم زمانی را صرف این كار كنید.

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |


حسنعلی اصفهانی

فرزند مرحوم شیخ نخودکی اصفهانی در کتاب نشان از بی نشانها، حکایتی شنیدنی از قول آقای انتظام کاشمری واعظ، نقل می کند که:

به خدمت حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی عرض کردم: دستوری مرحمت فرما که توفیق تهجد یابم و گشایشی در کارم حاصل شود. فرمودند:

« هر صبح، از تلاوت قرآن مجید مخصوصاً (سوره یس) غفلت منما، انشاء الله توفیق رفیق خواهد گشت. »

به کاشمر بازگشتم و هر بامداد، در حین راه رفتن، به قرائت سوره یاسین مداومت می کردم، اما نتیجه ای به دست نمی آمد.

سال دیگر در ایام عید به مشهد مشرف شدم و در یک شب بارانی برای اصلاح کاری به خانه یکی از علماء شهر رفتم چون در آن شب آقا به بیرونی نیامده بود، دست خالی بیرون آمدم و اندیشیدم: خوب است به خدمت حاج شیخ حسنعلی شرفیاب شوم و ازعدم حصول نتیجه او را آگاهی دهم. با این فکر به منزل حاج شیخ آمدم، دیدم که جماعتی در اطاقند و در بسته است و ایشان، مشغول گفتار و موعظه هستند.

با خود گفتم: اگر در اینحال به اطاق روم، ممکن است که جائی برای نشستن من نباشد و دیگر آنکه شاید سخن شیخ به سبب ورود من به اطاق، قطع شود. از این رو بود که پشت در نشستم و به سخنان ایشان گوش دادم تا مجلس تمام شد و به حضورش شرفیاب شوم.

در همین زمان، ناگاه شنیدم که مرحوم حاج شیخ موضوع فرمایشات خود را تغییر دادند و فرمودند:

« برخی از من دعای توفیق سحری و گشایش امور می خواهند، دستور می دهم که قرآن تلاوت کنند، لیکن به جای آنکه رو به قبله و در حال توجه به قرائت پردازند، در حال راه رفتن، سوره یاسین می خوانند و بعد به قصد گله می آیند که از دستور من حاصلی نگرفته اند.

تازه در شب بارانی ابتدا، به منظور انجام کار دنیایی خود، به در خانه دیگران می روند و چون به مقصد نمی رسند، به فکر آخرت افتاده، سری هم به منزل من می زنند؛ این که شرط انصاف نیست، خوب است بروند و هر بامداد رو به قبله با توجه و تدبر و نه بالقلقه لسان، به تلاوت کلام الله پردازند آنگاه اگر مقصود شان حاصل نشد گله مند گردند. »

پس از این سخنان، باز به موضوع اصلی سخن خود پرداختند. و پس از پایان گفتار، در باز شد و من داخل شدم. جناب شیخ محبت فرمودند و پرسیدند حاجتی داری؟

عرضه داشتم: جواب خود را شنیدم

فرمودند: پس معطل چه هستی؟

برخاستم و خداحافظی کردم و مجدداً پس از چند روز به خدمتش رسیدم. از من خواستند که ظهر در آنجا بمانم، عرض کردم: امروز مهمانم و قرار شده است که برای من آش ترشی فراهم سازند، زیرا که مزاجم احتیاج به مسهلی داشته است.

گفتند: امروز در آنجا خبری نیست.

گفتم: وعده کرده ام، چگونه ممکن است خبری نباشد؟

فرمودند: همان است که گفتم: در آنجا خبری نیست. به اطاعت فرمان ایشان ظهر ماندم، ولی همه فکرم متوجه محل وعده بود که تخلف کرده بودم. باری، جناب شیخ از اندرون برای ناهار من قدری گردوی کوبیده و پنیر و نان آوردند. چون از خوردن غذا فارغ شدم فرمودند:

« زودتر برخیز و برو که مقصودت حاصل شده است. »

من ناراحت از اینکه با صراحت، عذر مرا می خواستند، از آنجا بیرون آمدم، ولی به مجرد آنکه به منزل رسیدم، مانند کسی که مسهلی خورده باشد، مزاجم اجابت کرد و راحت شدم و آنگاه معلومم گردید به چه سبب به من فرمودند: زود برخیز و برو.

بعد از آن مطلع شدم، میزبان آن روز، پیش از ظهر به محل سکنای من مراجعه کرده و به علت پیدایش مانعی از پذیرائی عذر خواسته بود.»

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |


 

قرآن

 

خاطی مست یا قاری بلخ؟

آورده‌اند: در بلخ، محتسب مستی را به سرای امیر حاضر کردند تا بروی حدّ شرعی بزنند. امیر به آن شخص خطاب کرد: چرا شراب نوشیدی و کسوت معصیت پوشیدی و عقل شریف را به مستی و بیهوشی گرفتار ساختی؟ آن مرد گفت: «سبحانک هذا بهتان عظیم». (سوره نور، آیه 16)

امیر گفت: من با تو سخن می‌گویم و از تو سؤال می‌کنم، تو قرآن می‌خوانی؟

مست جواب داد:که سزاوار است امیر، بهتر از این تفحّص حال رعایا نماید تا من که در عقل و فضل ممتازم بیهوش و لایعقل نخواند.

امیر گفت: تو را برای مناظره نیاورده‌اند، چرا پُر می‌گویی؟

مست گفت:اگر خاموش شوم تازیانه خورم، از این جهت حجّت آوردم تا رفع تهمت از خود نمایم.

امیر گفت: این قیل و قال را بگذار. از سوره‌های کوتاه قرآن چیزی حفظ داری؟

مست گفت: آری.

امیر گفت: سوره کافرون را بخوان تا معلوم شود که مستی یا هوشیاری؛ زیرا بعضی علما گفته‌اند که مست نتواند این سوره را به گونه مرتب و صحیح بخواند، اگر غلط خوانی حد شرعی بر تو زنم.

مست گفت: امیر سوره فاتحه بخواند تا من سوره کافرون بخوانم.

امیر شروع کرد و خواند:الحمدللّه رب العالمین

مست گفت: توقف نمای، در اول سوره دو غلط کردی.

گفت: هنوز من دو لفظ بیشتر نخوانده‌ام آن دو غلط کدام است؟

مست گفت: یکی بسم اللّه و دیگری اعوذ باللّه

امیر روی به محتسب آورد و گفت: من گمان کردم تو مست آورده‌ای، ندانستم که قاری بلخ آورده‌ای!

خلیفه خواب خویش را برای او نقل کرد، ابراهیم گفت: ای خلیفه! شما هیچ ناراحت نباشید چون که تعبیر این خواب، خیلی خوب و خوشحال کننده است، و خداوند متعال، فرزند دختری به شما عنایت خواهد کرد. خلیفه گفت : از کجا می گوئی؟ ابراهیم پاسخ داد: از کلام نورانی قرآن؛ زیرا خداوند می‌فرماید: (وَ اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بِالاُْنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظیمٌ) "هرگاه به یکی از آنان مژده دهند که دختری برایت متولد شده صورتش سیاه می‌شود و به شدت خشمگین می‌گردد

خانه از پایه ویران است

دو نفر شکایت پیش قاضی بردند یکی از آن دو، قرآنی را بالای سر قاضی نصب کرد تا به هنگام قضاوت از آن بترسد و به نفع او قضاوت کند. دیگری مقداری پول زیر تشک قاضی گذاشت تا به نفع او حکم کند. دادگاه شروع شد. هنگامی که قاضی بر جای نشست متوجه پول‌های زیر تشک شد. بدین جهت خواست تا به نفع صاحب آن قضاوت نماید. دیگری که متوجه این جریان شده بود،خطاب به قاضی گفت: جناب قاضی! مقداری هم سر خود را بالا بگیرید و به قرآن بنگرید و بر اساس آن قضاوت کنید. قاضی گفت: دلم می‌خواهد نگاه کنم، امّا خانه از پایه ویران است.

 

تعبیر خواب

روزی مهدی عباسی، در خواب دید، صورتش سیاه شده است. همین که از خواب بیدار شد خیلی مضطرب و آشفته حال گردید. و تمام مُعبرّین را جمع کرد و خوابش را برای آن‌ها نقل نموده و از تعبیرش سؤال کرد. همگی از تعبیر آن عاجز شدند و گفتند: این خواب را فقط ابراهیم کرمانی استادِ معبّرین عصر، می‌تواند تعبیر کند. خلیفه او را برای تعبیر، دعوت کرد.

وقتی آن استاد فرزانه حاضر شد، خلیفه خواب خویش را برای او نقل کرد، ابراهیم گفت: ای خلیفه! شما هیچ ناراحت نباشید چون که تعبیر این خواب، خیلی خوب و خوشحال کننده است، و خداوند متعال، فرزند دختری به شما عنایت خواهد کرد. خلیفه گفت : از کجا می گوئی؟ ابراهیم پاسخ داد: از کلام نورانی قرآن؛ زیرا خداوند می‌فرماید: (وَ اِذا بُشِّرَ اَحَدُهُمْ بِالاُْنْثی ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدّاً وَ هُوَ کَظیمٌ) "هرگاه به یکی از آنان مژده دهند که دختری برایت متولد شده صورتش سیاه می‌شود و به شدت خشمگین می‌گردد."(نحل/ 58)

مهدی عباسی، از این تعبیر بسیار خشنود شد و امر کرد تا ده هزار درهم به عنوان هدیه به او بدهند؛ و درست پس از گذشتن چند ماه، خداوند متعال، دختری به خلیفه کرامت فرمود؛ خلیفه بعد از تولد فرزندش، دوباره یک هزار درهم دیگر، به ابراهیم معبّر فرستاده و مقام او را گرامی داشت.(ثمرات الانوار، ص 223-224)

 


 


 

منبع :

مجله بشارت ، شماره

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 16 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |


آیت الله قاضی

 

علما وارسته و متقی همیشه و در هر زمانی می تواند الگوی رفتاری و کرداری و استادی برای سیر و سلوک ما باشد از جمله آن اساتید مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی طباطبائی است که نه تنها روح و جان خود را پرورش داد بلکه اساتید بزرگی چون حضرت امام ره و حضرت آیت الله بهجت ره را نیز به فیض وصال یار نایل گردانید در این مقاله سعی خواهد شد گوشه های از اخلاق معنوی ایشان بیان گردد.

 

ارتباط عارفى وارسته، در وادى السلام

 

مرحوم آیت اللّه حاج شیخ محمد تقى آملى، فقیه و عارف برجسته از شاگردان سلسله اول مرحوم آیه الحق حاج میرزا آقا قاضى (استاد علامه طباطبائى صاحب تفسیر المیزان) بود، مرحوم آیت اللّه آملى (رحمة الله علیه) نقل كرد:

 

من در نجف اشرف، مدتها مى‏دیدم كه مرحوم میرزا على آقا قاضى، دو سه ساعت در قبرستان وادى السلام مى‏نشیند، با خود مى‏گفتم : انسان باید زیارت كند و برگردد و با قرائت فاتحه‏اى، روح مردگان را شاد كند، كارهاى لازم‏تر هم هست كه باید به آن پرداخت.

 

این اشكال در دل من بود، اما به احدى ابراز نكردم، حتى به صمیمى‏ترین رفیق خود از شاگردان استاد قاضى طباطبائى نگفتم.

 

مدتها گذشت، من هر روز براى استفاده از محضر استاد به خدمتش مى‏رفتم: تا این كه تصمیم گرفتم از نجف اشرف به ایران باز گردم، ولى در مصلحت بودن این سفر، تردید داشتم، این نیت هم در ذهن من بود و كسى از آن اطلاع نداشت، شبى مى‏خواستم بخوابم، در آن اطاق چند كتاب علمى و و دینى در زمین بود و طبعا هنگام خواب، پاى من به سوى آنها كشیده مى‏شد، با خود مى‏گفتم برخیزم و جاى خواب خود را تغییر دهم یا نه لازم نیست؟

 

زیرا كتابها درست در مقابل پاى من نیست بلكه بالاتر قرار گرفته و این بى احترامى به كتابها نیست، در این گفتگو و تردید، سرانجام بنا به این گذاشتم كه هتك احترام نیست و خوابیدم.

 

صبح همان شب به محضر استاد قاضى (رحمة الله علیه) رفتم و سلام كردم، پس از آن كه جواب سلام مرا داد فرمود صلاح نیست شما به ایران بروید، و پا دراز كردن به سوى كتابها هم، بى احترامى است.

بى اختیار شگفت زده و هولناك شده و گفتم : آقا شما از كجا فهمیدید؟ از كجا فهمیدید؟

در پاسخ فرمود: از وادى السلام فهمیدم .(1)

 

اخلاق آسمانی در خانه

 

باری! آقای قاضی عرفانی همه جانبه دارد، پس هم در منزل اخلاقش آسمانی است، هم با شاگردانش اخلاقی پدرانه دارد، هم در میان مردم متواضع و فروتن است و هم با مخالفانش اهل عفو و گذشت است.

 

در خانه، پدری مهربان و دلسوز است. نام فرزندان را با تجلیل و احترام و با مهربانی، با لفظ آقا و خانم صدا می کند. و فرزندان در کنار چنین پدری رشد می کنند و می بالند. داخل اتاق که می شوند پدر به احترامشان بلند می شود تا هم آن ها ادب را یاد بگیرند و هم دیگران برای فرزنداش عزت و احترام قائل شوند.

 

در این خانه خبری از تحکم، جدیت و امر و نهی های خشک نیست. بچه ها رفتار دینی را از پدر می آموزند و لازم نیست در هیچ کاری آن ها را مجبور کنی. نماز پدر، بچه ها را به نماز می کشاند و احوالات شبانه اش برای شب بیداری، مشتاقشان می کند.

 

اما پدر که دوست ندارد فرزندان از کودکی به تکلف و مشقت بیفتند به آن ها می گوید لازم نیست از الان خودتان را به زحمت بیندازید، و بچه ها که بارها زمزمه های عاشقانه وی و زلال جوشیده از چشمانش را در نیمه شب ها وقتی اللهم أرنی الطلعة الرشیدة می خوانده و لا هو الا هو می گفته، دیده و شنیده اند، در حالات وی حیران می مانند.

 

و این چنین فرزندان در کنار او از او می آموزند و احتیاج به مدرس و مربی ندارند. آن ها کامل ترین مربی بالای سرشان است که در همه چیز نمونه است. بارها پدر را دیده اند که وقتی به نماز می ایستد، چگونه برای نماز مستحب لباس کامل و حتی جوراب می پوشد.

 

پسران ایشان هیچ اجباری برای طلبگی ندارند، به آن ها می گوید: طلبگی همین است، می خواهید بشوید و نمی خواهید، بروید کار کنید. و دختران هم با آن که امکان تحصیل در نجف نیست باسواد می شوند.

 

نشانه تواضع

 

از جمله نشانه های تواضع و فروتنی مرحوم قاضی قضیه اقتدای ایشان به شاگرد خود یعنی آیت الله بهجت(حفظه الله) می باشد که آقازاده مرحوم آیت الله آقا ضیاء الدین آملی این جریان را این گونه نقل کردند:

 

« روزی من و پدرم به محضر آیت الله العظمی بهجت رسیدیم و جمعی در آنجا حاضر بودند، پدرم در آنجا گفتند که قضیه ای را نقل می کنم و می خواهم که از زبان خودم بشنوید و بعد از آن نگوئید که از خودش نشنیدیم، و آن اینکه:« من با چشم خودم دیدم که در مسجد سهله یا کوفه( تردید از ناقل است) مرحوم قاضی به ایشان اقتدا نموده بودند. »

 

و با توجه به اینکه تولد معظم له سال 1334 هجری قمری است و سال 1348 هـ ق به کربلای معلی مشرف و در سال 1352 هـ ق به نجف اشرف مشرف شدند و سال رجعت ایشان به ایران سال 1364 هـ ق بوده است، پس سن ایشان در آن هنگام حدود سی سال بوده است . (2)

 

و لذا وقتی انسان نسبت به بنده خداوند تواضع داشت و خود را بیش از بنده خدا بودن ندید ، در نتیجه خداوند او را در چشم دیگران آنقدر بزرگ می کند که به عقل هیچ بشری خطور نکند و این مقامی است که با هیچ تلاشی بدست آمدنی نیست الا فیض خداوند متعال

 


 

پی نوشت :

1- معادشناسى، ج 2، ص 296، 297

2- کتاب اسوه عارفان

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 15 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

یک روز یه ترکه


اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم








یه روز یه رشتیه..


اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد






یه روز یه لره...


اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛
ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد






یه روز یه قزوینی یه...


به نام علامه دهخدا ؛
از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد








یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و رشتی و لر و اصفهانی

تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند... ؛
حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم!!! و اینجوری شادیم
این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمینان و متفاوتی هستند
پس با همدیگه بخندیم نه به همدیگه





http://www.iiinf.com/templates/images/map/iran.gif
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

شیخ خالد بن علی المشیقح مفتی سرشناس وهابیت در تازه ترین فتوای خود تلاوت اذان و اقامه در گوش های نوزاد تازه متولد شده را غیر مشروع و حرام دانسته!! و بدون اینکه در این زمینه حتی به خود زحمت مطالعه کتب خودشان را بدهد آنرا مستند به یک حدیث ضعیف از پیامبر اکرم(ص) در این باره کرده است.
اصل فتوای:
سوال:
حکم اذان و اقامه گفتن در گوش های نوزاد بعد از ولادتش چیست؟آیا این عمل جزء سنت مشروعه رسول خدا صلی الله علیه (و آله) و سلم است یا خیر؟
جواب:
… حکم اذان و اقامه در گوش نوزاد مشروع نیست( شرعا حرام است) چون حدیثی که در این مورد وارد شده حدیث ضعیفی است که ثابت نشده از پیامبر (ص) باشد.
ظاهرا این مفتی وهابی به هیچ وجه کتب اهل سنت را مطالعه نکرده که چنین فتوای صادر کرده چرا که به طور متواتر و در کتب مختلفی که در میان اهل سنت از اعتبار بالایی برخوردارند روایاتی ذکر شده که در آن پیامبر اکرم(ص) تاکید بر خواندن اذان و اقامه در گوش های نوزاد تازه متولد شده دارند تا آنجایی که حتی بعضی از علمای اهل سنت مانند نووی در روضه الطالبین(ج۲,ص ۵۰۱) و … فصلی را در استحباب این امر ذکر کرده اند به هر حال ما به طور نمونه به برخی از این روایات اشاره میکند:
پیامبر خدا (ص)فرمود : هر کس صاحب فرزند شود و در گوش راست او اذان ودر گوش چپ او اقامه گوید ، امّ صبیان به او زیان نرساند .( مسند أبی یعلى : ج ۶ ص ۱۸۱ ح ۶۷۴۷؛ الفردوس : ج ۳ ص ۶۳۲ ح۵۹۸۲ ؛ کنز العمّال : ج ۱۶ ص ۴۵۷ ح ۴۵۴۱۴؛ سبل الهدی و الرشاد, ج ۱۲, ص ۸۴؛ تاریخ مدینه دمشق, ج ۵۷, ص ۲۸۱؛ الکامل عبدالله بن عدی, ج ۷, ص ۱۹۸؛فیض القدیر, ج ۶, ص۳۰۹؛جامع الصغیر, ج۲,ص ۶۵۳)
به نقل از ابو رافع: پیامبر خدا را دیدم که وقتى فاطمه علیهاالسلام حسن بن على علیهماالسلام را بزاد ، در گوش او اذان نماز را خواند . (سنن أبی داوود : ج ۴ ص ۳۲۸ ح ۵۱۰۵ ، مسند ابن حنبل : ج ۹ ص ۲۳۰ ح ۲۳۹۳۰؛ترمذی،ج۱،ص۸۲؛ شبیه این مطلب رک: مطالب السوول, ص ۳۷۴ )
البته به نظر می رسد اگر از این مفتی پرسیده شود، همانطور که برخی از غربی ها نوزادان را مجبور به گوش دادن موسیقی می کنند، حکمش چیست؟ آنرا دارای استحباب زیاد و نزدیک به واجب می داند!!


 

 


 
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

سوره نبا یا ««عم یتسائلون»، «التساول»، «المعصرات» (۱) و هفتاد و هشتمین سوره قرآن و مکی است و ۴۰ آیه دارد.

رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم در فضیلت این سوره می فرمایند: هر کس سوره نبأ را قرائت نماید خداوند در روز قیامت از شراب خنک به وی بنوشاند.(۲)

 

همچنین فرموده اند: سوره نبأسوره نبأ را یاد بگیرید اگر می دانستید چه برکات و آثاری در آن نهفته است کارهایتان را تعطیل می کردید و آن را می آموختید و به وسیله آن به خدا تقرب می جستید و خداوند به واسطه آن گناهان شما را می آمرزد جز شرک ورزیدن به او.(۳)

امام صادق علیه السلام در روایتی فرموده اند: منظور از نبأ عظیم در این سوره ولایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام است.(۴)

وقتی از امام باقر علیه السلام درباره تفسیر سوره نبأ پرسیدند، از قول امام علی علیه السلام فرمود: خداوند هیچ آیه ای بزرگتر از من و هیچ نبأ عظیمی عظیم تر از من ندارد.(۵)

آثار وبرکات سوره

۱) مشرف شدن به زیارت خانه خدا

امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس قرائت سوره نبأ را یک سال ادامه دهد و هر روز آن را قرائت نماید از سال خارج نشود مگر اینکه خانه خدا را زیارت خواهد کرد.(۶)

۲) برای بیدار ماندن در شب

امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر کس که می خواهد شب بیدار بماند اگر سوره نبأ را قرائت کند چنین می شود و قرائت آن برای کسی که می خواهد در شب مسافرت نماید مفید خواهد بود و او را از شر دزد و راهزن در امان می دارد.(۷)

دیگر خواص سوره :

در مصباح کفعمی نیز امده است: هر کس سوره نبأ را بر پوست آهویی با گلاب و زعفران بنویسد و با خود همراه داشته باشد خوابش کم و بیداری اش زیاد می شود و در امان و حفظ خداوند خواهد بود و اگر نوشته این سوره را به بازو ببندد موجب زیاد شدن نیرویش می شودو منوشیدن آب شسته شده سوره نبأ بیماری های شکم را از بین می برد. (۸)

پی نوشت:

(۱) درمان با قرآن ، ص۱۳۵

(۲) مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۳۷

(۳) مستدرک الوسائل، ج۴، ص۳۶۶

(۴) بحارالانوار، ج۲۴، ص۳۵۲

(۵) تفسیر ابی حمزه ثمالی، ص۳۵۰

(۶) ثواب الاعمال، ص۱۲۱

(۷) تفسیرالبرهان، ج۵، ص۵۶۳

(۸) المصباح کفعمی، ص۴۵۹

منبع: قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی


 

 


 
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

منبع : اختصاصی از شیعه ها

تجربه نشان داده که هیچگاه دشنام گفتن به مقدسات دیگران موجب هدایت گمراهان نمی شود بلکه برعکس آنان را به لجاجت و مقابله به مثل وادار می کند. از این رو اهل بیت(ع) به شیعیان یادآور می شدند که خداوند از دشنام گفتن – حتی نسبت به بتهای مشرکان- نهی فرموده است. خداوند می فرماید: « به معبود کسانى که غیر خدا را مى‏خوانند دشنام ندهید، مبادا آنها(نیز) از روى(ظلم و) جهل، خدا را دشنام دهند »[أنعام/۱۰۸] بنابراین پرهیز از دشنام یک اصل قرآنی و اسلامی است.

 

اهل بیت(ع) نیز بر این اصل تأکید کرده اند از این رو استثنا قایل شدن برای آن در شرایط خاص نیازمند دلیل خاص است. در جنگ صفین برخی از اصحاب امیرالمؤمنین(ع) طرف مقابل را دشنام می دادند که آن حضرت فرمود: «بر شما روا نمی دانم که نفرینگر و دشنامگو باشید، و فحش دهید و اظهار نفرت کنید. ولى اگر کارهاى زشت آنان را بیان مى‏کردید و مى‏گفتید که رفتار و کردارشان چنین و چنان بوده، سخنى درست‏تر گفته و عذرى رساتر آورده بودید»[. نهج البلاغه[چاپ دارالهجره قم] خطبه ۲۰۶ ص۳۲۳ و نصر بن مزاحم، وقعة صفین [چاپ قاهره] ص۱۰۳ ؛ ابوحنیفه دینوری، الأخبار الطوال[چاپ منشورات الرضی، قم] ص ۱۶۵ ؛ ابن¬أعثم کوفی،الفتوح [چاپ بیروت] ‏ج۲ ص۵۴۳ ]

در اینجا امیرالمؤمنین(ع) در عینِ نهی از دشنامگویی ، یاران خود را به افشاگری درباره عملکردِ دشمن فرا می خواند. بنابراین پرهیز از دشنامگویی به معنای سکوت در مقابل انحرافات نیست بلکه به معنای روشنگریِ مؤدبانه و استدلالی است که احتمال هدایت مخاطبان را بیشتر می کند و در پیشگاه خداوند و در مقابل افکار عمومی نیز بهتر قابل دفاع است.

در روایتی دیگر خطاب به شیعیان آمده :« از خدا پروا کنید و با هرکس همدم می شوید به نیکویی همنشینی کنید و با همسایگان خوشرفتار باشید و امانت را به صاحبانش برگردانید و مردم را خوک نخوانید. اگر شیعه ما هستید همانگونه که ما سخن می گوییم سخن بگویید و مانند ما رفتار کنید تا براستی شیعه ی ما باشید » [قاضی نعمان مغربی، دعائم‏الإسلام[چاپ مصر] ج۱ ص۶۱ و میرزا حسین نوری ، مستدرک‏الوسائل[چاپ قم]: ج ۸ ص۳۱۱]
از این روایت دانسته می شود که در آن روزگار برخی از تندروها، پیروان مذاهب دیگر را با القابی زشت نامگذاری می کردند که اهل بیت(ع) از این رفتار زشت نهی فرمودند. در زمان ما نیز برخی از افراطیها از هر دو مذهب القاب زشتی به مخالفان خود می دهند که بی تردید ناروا و بر خلاف شیوه پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) می باشد.
در کتاب علل الشرایع(تألیف شیخ صدوق) که از منابع مهم شیعه است آمده که ابوحنیفه(پیشوای اهل سنت) نزد امام صادق(ع) شرفیاب شد و عرض کرد:«گروهی از شیعیان از سه خلیفه نخست به شدت بدگویی و اعلام بیزاری می کنند و مدعی هستند که شما چنین توصیه ای به آنان کرده اید» امام صادق(ع) فرمودند: «وای بر تو! من چنین چیزی نگفته ام» ابوحنیفه گفت : «اما آنها بسیار برای این کار اهمیت قایلند!» امام(ع) فرمودند:«از من چه انتظار داری؟» ابوحنیفه گفت:«اگر نامه ای برایشان بنویسید و من به آنان برسانم از این کار دست بر می دارند.» امام(ع) فرمودند:«[در اینصورت] سخنم را اطاعت نخواهند کرد.» [. محمد بن بابویه صدوق، علل الشرائع، [انتشارات مکتبة الداورى، قم‏]ج۱ باب ۸۱ ص۹۱ و محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار [چاپ بیروت] ج ۲ ص۲۹۴]
گویا امام صادق(ع) نگران بودند که اگر چنین نامه ای توسط یک عالم سنی به گروهی از تندروهای شیعه در کوفه ابلاغ شود تأثیری نداشته باشد. اما از آنجا که امام(ع) براستی از تصریح مردم کوفه به لعن بزرگان اهل سنت ناخشنود بودند شخصاً نامه ای نوشتند و توصیه های فراوانی به شیعیان کردند از جمله اینکه باید با اهل سنت خوشرفتاری کرده، از تظاهر به دشنامگویی خودداری کنند زیرا چنین رفتار ناشایستی جز اینکه طرف مقابل را به مقابله به مثل وادار کند سودی نخواهد داشت. از آن پس شیعیان آن نامه را در جایگاه نماز خود قرار می دادند و بعد از نماز می خواندند و تلاش می کردند به آن پایبند باشند. [محمد بن یعقوب کلینی، الکافی[چاپ تهران] ج۸ ص ۲ تا ۱۴ و محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار [چاپ بیروت] ج۷۱ باب ۱۴ ص ۲۱۷ و ج ۷۵ باب ۳ ص ۲۱۵]
یکی از نایبان خاص امام زمان(عج) شخصی را به کار دربانی گمارده بود اما پس از مدتی معلوم شد این دربان به معاویه لعنت و دشنام می دهد. نایب خاص(ره) پس از اطلاع از این موضوع او را از کار برکنار فرمود. از آن پس آن شخص تا مدتها التماس می کرد که سر کار خود برگردد اما نایب خاص (ره) دیگر او را به خدمت قبول نفرمود. [محمد بن حسن طوسی، الغیبة [چاپ قم] ص : ۳۸۶ و محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار [چاپ بیروت] ج : ۵۱ ص : ۳۵۷]
گویی ایشان معتقد بودند که شیعیان باید حتی نسبت به حساسیت اقلیتی از اهل سنت که برای معاویه جایگاه قایل هستند ، توجه داشته باشند و نباید تظاهر به بی احترامی به عقاید اهل سنت کنند.

از برخی از روایات بر می آید اصل تبری که از نظر ما شیعیان یکی از فروع دین است باید بصورت « لعن ستمکاران بطور کلی » باشد و نباید با ذکر نام و بصورت صریح باشد. کلینی از امام باقر(ع) نقل کرده که فرزندِ یکی از سرانِ شرک، اسلام آورده و در رکاب پیامبر(ص) بود. یکبار ابوبکر در حضور او پدر مشرکش را لعنت کرد که او خشمگین شد و به ابوبکر پاسخی تند داد. در آن هنگام پیامبر(ص)- به عنوان یک سیره همیشگی - فرمودند: «وقتی مشرکان را لعن و بدگویی می کنید بطور کلی سخن بگویید نه بطور خاص (با ذکر نام) که فرزندانشان (که اکنون در شمار مسلمانان هستند) خشمگین شوند» [محمد بن یعقوب کلینی، الکافی[چاپ تهران] ج۸ ص۶۹ . این ماجرا در مصادر تاریخی نیز آمده است: بلاذری، أنساب الأشراف[چاپ بیروت] ج۱ ص۱۶۰ و۴۶۷ و ج۶ ص۴۴ ؛ واقدی، المغازی[چاپ بیروت] ‏ج۳ ص۹۲۵ و ابن حبیب هاشمی، المنمق[چاپ بیروت] ص۲۹۴]
طبق این روایت پیامبر اکرم(ص) از لعن صریح مشرکان با ذکر نام، نهی فرمود تا موجب دودستگی بین مسلمانان نشود. معنای این سخن اینست که به جای لعن با ذکر نام مثلا بگویند:«اللهم العن الظالمین».
از این روایت می توان فهمید که به طور کلی لعن افراد با ذکر نام – حتی درباره مشرکان – اگر موجب کدورت میان مسلمانان شود روا نیست و باید از آن پرهیز شود.
به عنوان یک مصداق باید گفت آنچه پس از عصر صفوی در برخی از محافل تحت عنوان «عید الزهرا» رواج یافت امری غیردینی و بر خلاف سیره پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بوده است. از این رو بسیاری از مراجع تقلید شیعه به صراحت آن را خرافی و حرام اعلام کرده اند. حدیثی که برخی از افراطیها برای توجیه این مراسم خرافی مورد استناد قرار می دهند نیز به اعتقاد محققان جعلی و فاقد اعتبار است. در این باره کتابی خواندنی با عنوان « نهم ربیع ؛ جهالت‌ها خسارت‌ها» منتشر شده است. این کتاب که توسط “مهدی مسائلی” تألیف شده است.
نکته دیگر درباره زیارت شریف عاشوراست که در قدیمی ترین نسخه آن عبارت « اللهم خُصَّ‌ أنت اول ظالم باللَّعن و ابدأ به أولاً ثم الثانی و الثالث والرابع» – که فعلا رایج و مشهور است – وجود ندارد و به جای آن لعن کلی و عمومی به این صورت آمده است :« اللهم خُصَّ أنت أول ظالم ظلم آل نبیک باللعن ثم العن أعداء آل محمد من الأولین و الاخرین» این نسخه ی زیارت عاشورا در کتاب «کامل الزیارات» – که از تألیفات ابن قولویه قمی(از استادان شیخ مفید) است- آمده و از جهاتی از نسخه متداول معتبرتر می باشد اما متاسفانه کمتر مورد توجه مردم قرار گرفته است. در میان کتب دعای معاصر «منتخب الادعیه» که زیر نظر علامه سید مرتضی عسکری(ره) تدوین شده این متن را نقل کرده است. گفتنی است اعتبار زیارت عاشورا به هیچ وجه نباید مورد تردید قرار گیرد و آنچه در اینجا بیان شد تنها ناظر به یک عبارت کوتاه بود که باید طبق نسخه های قدیمی تر تصحیح گردد.

[جعفر ابن قولویه قمی(وفات حدود ۳۶۸هـ)، کامل‏الزیارات[انتشارات مرتضویه، نجف اشرف]، صص۱۷۴-۱۷۹، باب۷۱ و محمدباقر مجلسى ، بحارالأنوار [چاپ بیروت]ج۹۸، ص۲۹۲٫ و میرزا ابوالفضل تهرانى(قرن۱۳ق). شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور[انتشارات مرتضوى، تهران]، ج۱، ص۴۴ و سید مرتضی عسکری، منتخب الأدعیه ، المجمع العلمی الاسلامی، تهران، ۱۴۰۴ ق. /۱۳۶۲ ش ]


 

 


 

 

نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

۱- مجتبی نواب صفوی
سید مجتبی نواب صفوی در سال ۱۳۰۳ در محله خانی آباد تهران متولد شد.در اواخر سال ۱۳۲۰ پس از طی تعلیمات ابتدایی و متوسطه ‏وارد نجف اشرف شد. سید مجتبی از طرف مادر منتسب به سادات در چه اصفهان و از طرف پدر میرلوحی است و عنوان نواب صفوی را ‏از خاندان مادر به ارث برده است.وقتی ایشان در ۱۵ سالگی به نجف اشرف رفت و به تحصیل پرداخت، همزمان در سه حوزه مختلف ‏درس می‌خواند. اساتید ایشان، آقای ابوالحسن اصفهانی، آیت الله امینی (صاحب الغذیر) و آیت الله مدنی بودند.او با مرحوم علامه جعفری ‏همدرس بود.نواب صفوی در اواخر سال ۱۳۲۳ پس از حدود ۴ سال تحصیل در نجف اشرف و همزمان با تحولات سیاسی در ایران با ‏عزمی راسخ و آماده برای مبارزه با طاغوت وارد تهران می‌شود.‏
‏۲- دایه سه روزه ‏
مادر شهید نقل می‌کند: مدتی از تولد مجتبی گذشته بود.به علت اینکه شیر من کم بود به ناچار بچه را به دایه سپردم.بعد از چند روز دایه با ‏ناراحتی آمد و بچه را به من داد و گفت:من از پس این کار بر نمی آیم پس از اصرار فراوان، دایه علت آن را برای عمه مجتبی اینچنین ‏توضیح می دهد: شب اولی، بچه بیقراری می کرد یواش به پشت او زدم که خوابش برد. آن شب خواب دیدم، هود جی از آسمان آمد و چند ‏خانم عرب کنار گهواره بچه رفتند و به من گفتند:» برو بچه ما را پس بده .» وقتی بیدار شدم آن خواب را حساب نکردم. شب بعد دوباره مثل ‏همین خواب را دیدم. باز هم از آن خواب گذشتم .سومین شب اوایل غروب بود. ناگهان دید مهمان هود جی که در خواب دیده بودم به همراه ‏چند خانم پایین آمدند. سراغ بچه رفتند او را تکان دادند و روی سینه من گذاشتند و گفتند.» گفتیم که برو بچه ما را پس بده.» من بیهوش ‏افتادم. بعد از مدتی که همسرم مرا به هوش آورده بود، دیدم من لیاقت این بچه را ندارم. او را بر گردانم. ‏
‏۳- ملاقات با شاه ‏
وقتی نواب وارد محل استقرار شاه می شود، محمود جم به او می گوید تعظیم کنید که نواب به او می گوید: «خفه شو» شاه می پرسد :»شما ‏چه درسی میخوانید؟ نواب :» درس هستی ، سیاه مشق زندگی شاه :»ما از فعالیتهای شما در نجف با خبریم .» نواب .» برای مسلمان تکلیف ‏شرعی او مطرح است و‍کربلا و نجف و تهران فرقی نمی کند .»شاه .» ما حاضریم هزینه ادامه تحصیل شما را بپردازیم.» نواب.» مردم ‏مسلمان ما آنقدر غیرت دارند که خرج تحصیل یک سرباز امام زمان را بدهند.» در آن ایام مدیر مسؤل روز نامه « مرد امروز در خود آورده ‏بود که من مسلمانم و فلانم ولی به آقای بروجردی می گویم که حجاب در اسلام نیست و از این حرفها شهید نواب در مورد این مسله با دست ‏محکم به میز می کوبد و می گوید: « چرا در این ملاقات شاه به محمود جم می گوید .» نه به آخوند دیروزی، نه به سید امروزی آن آخوند ‏مال عهد دقیانوسُ بود و این سید مثل یک افسر که با زیر دستش حرف می زند با من صحبت می کرد و اصلا انگار نه انگار شاهی وجود ‏دارد. این چه کسی بود که اینجا فرستاده بودی؟
‏۴- پیشنهاد تولیت آستان رضوی
بعد از به قدرت رسیدن محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۳۲، او پیشنهاد نایب تولیت آستان قدس رضوی با اختیارات کامل از طرف شاه برای ‏خرج در مصارف شریعه را به نواب نمود.نواب با شنیدن این پیشنهاد به دکتر سیدحسن امامی (امام جمعه شاه) می‌گوید: « اینکه به شما ‏می‌گویم مکلف هستید عینا به این توله سگ پهلوی برسانید. به اوبگویید تو می‌خواهی مرا با دادن پست و مقام و پول فریب بدهی و خودت ‏آزادانه هر کاری که می‌خواهی با دین خدا و مملکت اسلامی انجام دهی؟ این محال است و من یا تو را می‌کشم و به جهنم می‌فرستمت و ‏خودم به بهشت می‌روم و یا تو مرا می‌کشی و با این جنایت، باز هم به جهنم رفته و من به بهشت می‌روم و در آغوش اجدادم قرار می‌گیرم ‏در هر حال تا زنده‌ام امکان ندارد ساکت باشم.‏
‏۵-‌ زندانی بدهکار
همراه با شهید نواب و برادر ایشان به زیارت حضرت عبدالعظیم (ع) رفتیم پس از زیارت در صحن نشسته بودیم که صدای گریه سوزناک ‏زنی توجه ما را به خود جلب کرد.نواب به برادرش گفت: هادی برو ببین این زن چرا اینقدر گریه می‌کند. هادی با خجالت رفت و از او ‏پرسید. زن گفت: شوهر من قرضی داشت و نتوانسته این قرضش را بدهد، حالا او را به زندان انداخته‌اند.شهید نواب آدرس طلبکار را ‏گرفت و بلافاصله هادی را به دنبال او فرستاد. او یکی از تجار بود. پس از آمدن تاجر، نواب با لحنی تند به او گفت: از خدا خجالت ‏نمی‌کشی که یک برادر مسلمانت را که استطاعت مالی نداشته، گرفتار کردی و او را به زندان انداختی؟ آن تاجر گفت: چشم آقا! رضایت ‏می‌دهم. فردای آن روز آن زندانی بدهکار از زندان آزاد شد. نقل از همسر شهید
‏۶- مومن و شمع
یکبار وقتی شهید نواب مشغول سخنرانی بود ناگهان درخواست شمع نمود. پس از آوردن شمع، نواب شمع را روشن کرده و گفتند که در اتاق ‏را کمی باز کنند. شعله شمع بر اثر وزش بادی که از بیرون آمد، کمی خم شد. ایشان گفتند: « مومن همانند این شمع است و معصیت و گناه ‏حتی اگر به اندازه وزش نسیمی باشد، مومن را به طرف ر است و چپ منحرف می‌کند و از صراط الهی دور می‌کند.‏
‏۷- جنازه رضاخان
وقتی رضاخان مرد، می‌خواستند جنازه او را به نجف آورده و در آنجا دفن کنند. آنها حتی پنهانی از بعضی اشخاص بی‌خبر و بی‌تفاوت ‏امضا هم در این مورد گرفته بودند که ما حاضریم جنازه پادشاه کشور شیعه را در نجف دفن کنند.وقتی شهید نواب از این موضوع اطلاع ‏پیدا کرد سراغ پسر محسن ثلاثی از تجار نجف رفت و نوشته را که نزد او بود در ر وز روشن گرفته و در میان جمعی که در اثر سر و ‏صدای او جمع شده بودند، پاره کرد و قضیه در همین جا فیصله پیدا کرد که اگر اقدام نواب نبود جنازه رضاخان در نجف دفن می‌شد و ‏دولت پادشاهی عراق هم که مانند ایران وابسته به انگلستان بود، نمی‌گذاشت صدای کسی به مخالفت بلند شود و مردم وقتی باخبر می‌شدند ‏که کار از کار گذشته بود.‏
‏۸- مرد میدان
یک روز در کوچه ایستاده بودم که یکی از منبری‌های معروف آن زمان آمد و از من سراغ خانه نواب صفوی را گرفت. بردمش پیش آقا! آقا ‏مرا فرستاد نان و پنیری تهیه کردم و صبحانه‌ای جلوی مهمان آقا گذاشتم. آن روحانی خطاب به شهید نواب گفت: حیف این همه استعداد شما ‏نیست شما اگر چند سال در حوزه باشید، می‌توانید از مراجع باشید. خلاصه کلی از اقا تعریف کرد بعد انتقاداتی هم به عملکرد ایشان نمود. ‏صحبتش که تمام شد نواب فرمود: « همه اینهایی که گفتی درست ولی اینقدر خوش استعدادها و نویسندگان بزرگ آمده‌اند و دهها جلد کتاب ‏نوشته‌اند که تمامی آنها در کتابخانه‌ها نبار شده است. اینها یک مجری نمی‌خواهد که مطالبشان را به صحنه عمل بیاورند.‏
نقل از ابوالقاسم دولابی
‏۹- عزاداری امام حسین (ع)‏
شهید نواب در عزاداری امام حسین (ع) و در هنگام خواندن دعا عجیب گریه می‌کرد. تعلق فوق‌العاده‌ای هم به عزاداری سیدالشهدا (ع) ‏داشت. در زمان مصدق وقتی برای ایشان قر ار تعقیب صادر شد، ایام محرم بود.در اوج بگیر و ببند برای دستگیری ایشان، به همراه او به ‏جایی می‌رفتیم که ناگهان دیدیم آقا نیست. از آن طرف متوجه شدیم دسته عزاداری و سینه زنی شور خاصی پیدا کرده، نگاه کردیم دیدیم ‏شهید نواب رفته وسط سینه‌زنها و شور گرفته و سینه می‌زند. ما با اضطراب مراقب ایشان بودیم که مبادا گرفتار مامورین دولتی شویم. ‏شهید نواب یک پیاهن مشکی از کسی گرفته بود و وسط دسته با شور و هیجان سینه می‌زد.‏
نقل از ابوالقاسم دولابی
‏۱۰- تراشیدن ریش
یکبار شهید نواب در خیابان آقایی را دید که صورتش را تراشیده بود. او با رویی گشاده آن مرد را بغل کرد و بعد از سلام و علیک گرم با ‏صمیمیت گفت: « برادر! چرا ما نباید مثل پیامبر باشیم، چرا ما نباید شکل مسلمانان باشیم؟ محاسن متعلق به پیامبر و علی ابن ابیطالب ‏است، متعلق به امام حسین است» خلاصه آنقدر با او صحبت کرد که طرف از روز بعد محاسن گذاشت دفعه بعد که شهید نواب او را با ‏محاسن دید، با همان رفتار دوستانه قبلی به او گفت: « به به ! واقعا انسان وقتی شما را می‌بیند لذت می‌برد. چقدر به زیبایی شما افزوده شده ‏است حالا شما شیعه ائمه اظهار و اولیای خدا شده‌اید چر شما باید شکل چرچیل و استالین باشید؟
‏۱۱-‌ جواب نامه رزم‌آرا
زمانی که سر لشکر رزم آرا با مخالفتهای فدائیان اسلام روبرو شد، یکی از وکلای دادگستری را نزد عبدالحسین واحدی فرستاد و از ایشان ‏خواست تا به نواب پیغام دهد: « آقای رزم آرا حاضر است تمام پر ونده‌های موجود شما در دادگستری و شهربانی را از بین ببرد و هرگونه ‏مطلبی باشد اجرا کند به شرط اینکه شما دستور بدهید فدائیان اسلام با حکومت ایشان مبارزه نکنند». که نواب پاسخ می‌دهد: « پرونده‌هایی ‏که ذکر کردید از نظر من ارزشی ندارد. من از بابت آنها کوچکترین ترسی ندارم ولی پرونده هیات حاکمه روز به روز نزد ما کامل‌تر ‏می‌شود و روزی که دادگاه شرع حکم آن را صادر کند، اجرایش خواهم کرد. شما کوچکتر از آن هستید که مرا تبرئه کنید بلکه باید تلاش کنید ‏که پیش ما تبرئه شوید». لازم به ذکر است رزم آرا را بعدا بوسیله اعدام انقلابی فدائیان اسلام به درک واصل شد.‏
‏۱۲- نهیب به یاسر عرفات
اسدالله صفا نقل می‌کند: در یکی از سفرهایی که به کشورهای عربی داشتیم به دیدن یاسر عرفات رفتیم مرحوم خلخالی در معرفی من گفت: ‏ایشان از یاران شهید نواب صفوی هستند. عرفات به محض شنیدن نام نواب دو زانو نشیت و با دست سه بار روی زانوهایش زد و گفت: « ‏نواب، نواب، نواب» او وقتی تعجب ما را دید گفت: آن سالی که شهید نواب برای سخنرانی به دانشگاه الازهرا مصر آمده بود، بنده در آن ‏دانشگاه درس می‌خواندم. ایشان یک ساعت و نیم با شور و حرارت سخنرانی کرد بعد از سخنرانی من با زحمت نزدیک او شدم.‏
او دست مرا گرفت و مرا سوار ماشین حامل خود کرد بعد از اینکه اسم و رسمم را پرسید، گفت: برای چه به اینجا آمده‌ای؟ گفتم: آمدم درس ‏بخوانم. به محض گفتن این جمله شهید نواب با عصبانیت سرم داد کشید و گفت: اسرائیلی‌ها دارند ناموس شما را به خطر می‌اندازند آنوقت ‏تو آمده‌ای اینجا درس بخوانی برو با هموطن‌هایت آنها را از فلسطین بیرون کن و با آنها جهاد کن.‏
‏۱۳- شهادت
سرانجام نواب صفوی به همراه خلیل طهماسبی، سید محمد واحدی و مظفر ذوالقدر پس از سالها مبارزه فعال و پویا در سحرگاه ۲۷ دیماه ‏‏۱۳۳۴ به دست مامورین سفاک پهلوی به شهادت رسیدند.از حالات لحظات آخر آنها نقل می‌کنند که شهید نواب می‌گفت: « خلیلم، مظفرم، ‏محمدم عجله کنید، غسل شهادت کنید، جده‌ام زهرا (س) منتظر ماست». لازم به ذکر است شب شهادت نواب و یارانش مصادف با شهادت ‏حضرت زهرا (س) بود. آنها را پس از شهادت در مسگرآباد تهران دفن کنند که پس از جند سال تعدادی از دوستان نواب، شبانه و مخفیانه ‏جنازه آنها را از آن محل که کم‌کم به پارک تبدیل شده بود از قبر خارج کرده و پس از چند روز در قم به خاک می‌سپارند. از شهید نواب ‏صفوی سه فرزند دختر به نامهای فاطمه، زهرا و صدیقه به یادگار مانده است.‏
‏۱۴- قسمتی از وصیتامه
بسم الله الرحمن الرحیم
‏… آه برادران، من دیدم و دیده هر عاقلی می‌بیند که محبت خدا از هر محبتی شیرینتر و اطاعت فرمانش از اطاعت شیطان و شهوت نفس، ‏گرامی‌تر و پرهیز از عذاب آینده جاویدی که انبیا برای بدکاران وعده کرده‌اند از پرهیز از معصیت‌های زودگذر دنیا عاقلانه‌تر و امید به ‏رحمت و نعمت لذت حتمی و بی‌آرام بهشت از امید به لذت فانی و خیالی و احتمالی دنیا پابرجاتر و استوارتر می‌باشد…. فراموش نکنید که ‏راه راست از هر کجا کج شد بیراهه و به سوی هلاک است وپس از پیغمبر راه از خانه اوصیا او(علی و یازده فرزند عزیزش تا امام زمان – ‏عج-) بوده که زنده و غایب است و خدا زمین را بوسیله او پر از عدل و داد می‌کند. انشاالله.به یاری خداوند توانا
تهران برادر شما سید مجتبی نواب صفوی


 

برچسب مطلب

, ,


 
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |

ترفندهای جالب برای لاغر کردن, كاهش وزن, هشت استراتژي كم كردن وزن, کاهش وزن به شیوه ساده

از روشهای تکراری و بی فایده کاهش وزن خسته شده اید؟

این هشت استراتژی کم کردن وزن ممکن است عجیب به نظر برسند اما در حقیقت کاملاً علمی می باشد.

۱ – با دستی که معمولاً کار می کنید، غذا نخورید.

یک مطالعه جدید جالب روش مقابله ساده ای برای بدون توجه خوردن، که اغلب با تماشای تلویزیون یا فیلم همراه می شود ، ارائه می کند: فقط دستی را که با آن غذا می خورید، عوض کنید. حالا کمتر می خورید.

پژوهشگران یک بسته پاپ کورن تازه یا پاپ کورن یک هفته مانده سرد، مرطوب و اسفنجی را به صورت رندم در دست علاقه مندان به فیلم و تلویزیون دادند. آنها اغلب گفتند در طی تماشای فیلمها پاپ کورن را چه تازه و چه مانده، تا آخرش خوردند. اما در آزمایشی دیگر، دانشمندان دریافتند که وقتی از افراد خواسته شد برای خوردن از دست دیگرشان استفاده کنند، ۳۰ % کمتر خوردند.

۲ – به آینه نگاه کنید.

در حال خوردن، مقابل یک آیینه بنشینید. یک مطالعه جالب نشان داد که وقتی مردم هنگام خوردن خودشان را تماشا می کنند، مصرف غذاهای پر کالری مثل پنیر خامه ای پر چرب به حدود یک سوم کاهش می یابد. احتمالا به علت اینکه وقتی خود را در حال خوردن می بینند رژیم و اهداف سلامتی را به یاد می آورند.

۳ – محیط غذا خوری را آبی کنید.

از ظرفهای آبی، دستمال سفره آبی، رومیزی آبی، حتی نقاشی های آبی در دیوارهای اتاق غذاخوری یا لامپهای آبی استفاده کنید. طبق مطالعه ای در سال ۲۰۰۶ توسط دکتر وال جونز (Val Jones) شرکت کنندگان جشن در اتاق با لامپ آبی، ۳۳% کمتر خوردند.

این احتمالا به این علت است که در ذهن ما، رنگ آبی با غذاهای مسموم و کپک زده همراه شده است، پس کمتر می خوریم. زرد و قرمز تاثیر عکس این، دارند، به همین دلیل است که رستورانهای فست فود از رنگهای اشتها آور و محرک استفاده میکنند.

از این ابزار ساده استفاده کنید تا تا رژیم خود را حفظ کنید.

۴ – بو بکشید.

بو کشیدن موز، سیب یا نعنا کمک می کند که وزن پایین بیاید. از ۳۰۰۰ نفر خواسته شد که این کار را در طول مطالعه در بنیاد تحقیقاتی و درمانی Smell & Taste در شیکاگو امتحان کنند. هر چه بیشتر آنها رایحه ها را بو کردند، وزن بیشتری از دست دادن، از جمله آنهایی که بارها رایحه ها را استنشاق کردند، در طول شش ماه مطالعه به طور متوسط ۱۳٫۵ کیلوگرم وزن از دست دادند. بعضی از شرکت کنندگان تا ۸ کیلوگرم در ماه وزن کم کردند. ظاهراً با بو کشیدن مکرر مغز فریب خورده و این احساس به وجود آمده است که ما واقعاً غذا را خورده ایم.

۵ - از عکسهای مجله های غذا استفاده کنید.

نوشته ” سالاد با پنیر آبی” در مجله ممکن است به اندازه نشان دادن یک عکس از سالاد پر شده با پنیر خامه ای موثر نباشد. عکسها را نگه دارید و پیش از اینکه شروع به غذا خوردن کنید، به آنها نگاه کنید، این باعث می شود ولعتان نسبت به غذا از بین برود.

۶ - در سکوت غذا بخورید.

پژوهشی نشان داد که خوردن در محیط پر صدا باعث می شود سریعتر غذا بخوریم به طوری که مغز ما گاهی اوقات نمی داند سیر شده ایم تا جایی که بیش از حد غذا می خوریم. این دلیل خوبی است برای اینکه در طول غذا خوردن تلویزیون را خاموش کنیم: یک مطالعه در سال ۲۰۰۹ مشخص کرد که وقتی حواس مردم با تماشای تلویزیون یا استفاده از کامپیوتر در طول نهار خوردن پرت می شود، در مقایسه با افرادی که در هر وعده غذایی حواسشان به غذایشان است، احتمال اینکه بعداً در طی روز میان وعده بخورند، بیشتر می شود.

۷ - هنگام شام لباسهای تنگ بپوشید.

ما تمایل داریم که وقتی که چند کیلو اضافه وزن داریم لباسهای گشادتر و راحت تر بپوشیم، اما پژوهشگران می گویند اگر هنگام غذا خوردن لباسهای تنگ بپوشیم شانس از دست دادن وزن اضافی بیشتر می شود. در این روش، اگر شروع به پر خوری کنیم لباس به ما یادآوری می کند که بیشتر از این نمی توانیم بخوریم، همچنین می توانید در آشپزخانه تان شلوار جین تنگ آویزان کنید تا انگیزه کاهش وزن برای شما باشد.

این راز را برای کاهش وزن موفق، یاد بگیرید.

۸ - رژیم خمیر دندان بگیرید.

به جای دسر شیرین بعد از غذا، دندانهایتان را با خمیردندان با طعم نعناع مسواک کنید. طعم نعناع علائمی به این مفهوم می فرستد که در این وعده غذایی سیر شده اید و به فرونشاندن هوس خوردن کمک می کنند. به علاوه، طعم نعناع به خوبی با اکثر غذاها آمیخته نمی شود و بنابراین غذا طعم خوب خود را از دست می دهد، احساس تمیزی و تازگی دندانها بسیار لذت بخش است و گاز زدن شکلات یا شیرینی ها دیگر ارزش از دست دادن تمیزی دهان و دندان را نخواهد داشت.

نوشته شده در تاريخ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
[http://www.aparat.com/v/1fa9ce7735c00210e7deaff5dff9d358132089]
 
ویدیو های مشابه
 

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.