خانواده بهمرام
نوشته شده در تاريخ یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, توسط عبدالصمد به مرام |
سؤ ال منکر و نکیر در قبر
 


 



از حضرت صادق (ع) روایت شده که فرمود: کسى که سه چیز را انکار کند از شیعیان ما نیست .
آن سه چیز عبارتند از: معراج ، سؤ ال در قبر و شفاعت .


و روایت شده که آن دو ملک به هیئت هولناک بیایند، صداى ایشان مثل رعد غرنده و چشمهایشان مثل برق خیره کننده باشد؛ سؤ ال کنند که پروردگارت کیست ؟ و پیغمبرت کیست ؟ و دینت چیست ؟ و نیز سؤ ال کنند از ولى و امام او، پس در آن حال چون جواب دادن بر میت سخت و محتاج است به کمک ، لاجرم براى مرده دو جا تلقین ذکر کرده اند: یکى وقتى که او را در قبر مى گذارند و بهتر آنست که ، به دست راست ، دوش راست ، و به دست چپ ، دوش چپ او را بگیرند و حرکت دهند و تلقین کنند. و دیگر وقتى که او را دفن کردند، مستحب است که ولى میت یعنى نزدیکترین خویشان او بعد از آنکه مردم از سر قبر او برگردند نزد سر میت بنشیند و با صداى بلند او را تلقین کند و بهتر است که دو کف دست را روى قبر گذارد و دهان را نزدیک قبر برد، و اگر دیگرى را نائب کند نیز خوب است ؛ و وارد شده است که چون این تلقین را کند منکر به نکیر مى گوید: بیا برویم تلقین حجتش کردند احتیاج به پرسیدن نیست پس برمى گردند و سؤ ال نمى کنند.
در کتاب من لا یحضره الفقیه است که چون پسر جناب ابى ذر غفارى (رضى الله عنه ) وفات کرد ابوذر بر سر قبر او ایستاده و دست بر قبر مالید و گفت : خداى ، تو را رحمت کند اى ذر. به خدا سوگند که تو نسبت به من نیکوکار بودى و شرط فرزندى را بجا مى آوردى ، والحال که تو را از من گرفته اند من از تو خشنودم . به خدا سوگند که از رفتن تو مرا بر من باکى نیست و نقصانى به من نرسید، و ما لى الى اءحد سوى الله من حاجه ((یعنى بغیر از حق تعالى به احدى حاجت ندارم )) و اگر نبود هول مطلع ((یعنى جاهاى هولناک آن عالم که بعد از مرگ دیده مى شود)) هر آینه خوشحال مى شدم که به جاى تو رفته باشم ولکن مى خواهم چند روزى تلافى مافات کنم و تهیه آن عالم را ببینم و هر آینه اندوه از تو مرا مشغول ساخته که کارى که برایت سودمند باشد انجام دهم سوگند به خدا که براى مرگ تو گریه نمى کنم و غم مردنت را ندارم تنها غم من حال فرداى تو است . فلیت شعرى ما قلت و ما قیل لک پس ‍ کاش مى دانستم که تو چه گفتى و به تو چه گفتند؟ خداوندا حقوقى را که براى من بر او واجب کرده بودى بر او بخشیدم پس تو هم حقوق خود را که بر او واجب کرده بودى ببخش چه آنکه تو به جود و کرم از من سزاوارترى .
و از حضرت صادق (ع) منقولست که چون مؤ من را داخل در قبر کنند نماز در طرف راست و زکوه در طرف چپ او و بِر یعنى نیکویى و احسان مسلط بر او شود و صبر او در ناحیه اى قرار گیرد، پس وقتیکه دو ملک سؤ ال بیایند صبر به نماز و زکوه و بِر گوید: صاحب خود را دریابید یعنى میت را نگاهدارى کنید پس هر گاه از آن ناتوان شدید من نزد آن هستم .
علامه مجلسى در محاسن به سند صحیح از امام صادق یا امام باقر علیهماالسلام روایت کرده است که چون مؤ من مى میرد با او در قبرش شش ‍ صورت داخل مى شود یکى از آنها خوشروتر و خوشبوتر و پاکیزه تر از باقى صورتهاست ، پس یکى در جانب راست و یکى در جانب چپ و یکى در پیش رو و یکى در پشت سر و یکى در پائین پا مى ایستند و آنکه خوش ‍ صورت تر است در بالاى سر؛ پس سؤ ال یا عذاب از هر جهت که مى آید آنکه در آن جهت ایستاده است مانع مى شود پس آنکه از همه خوش ‍ صورت تر است به سایر صورتها مى گوید: شما کیستید؟ خدا از جانب من شما را جزاى خیر دهد. صاحب طرف راست مى گوید: من نمازم . صاحب جانب چپ مى گوید: من زکاتم . آنکه در پیش روى است مى گوید: من روزه ام . آنکه در عقب سر است مى گوید: من حج و عمره ام . و آنکه در پایین پا است مى گوید: من بِر و احسان به برادران مؤ منم . پس آنها به او مى گویند: تو کیستى که از همه ما بهتر و خوشروتر و خوشبوترى ؟ مى گوید: من ولایت آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین (هستم ).
و شیخ صدوق در فضیلت روزه شعبان روایت کرده که هر که نُه روز از آنرا روزه بگیرد منکر و نکیر وقت سئوال به او مهربانى مى کنند.
و از حضرت باقر (ع) روایت شده که براى کسى که شب بیست و سوم ماه رمضان احیاء بدارد و صد رکعت نماز بخواند خداوند هول و هراس از نکیر و منکر را از او برطرف مى کند. و از حضرت رسول صلى الله علیه و آله روایت شده که در خضاب ، چهارده خصلت است که یکى از آنها آن است که منکر و نکیر از او حیا مى کنند. و دانستى که این ، از خواص تربت پاک نجف آنست که حساب منکر و نکیر از کسى که در آن مدفون است ؛ ساقط است و براى تاءیید آن حکایت زیر را مى گویم .



((حکایت ))
علامه مجلسى (رحمه الله علیه ) در تحفه از ارشاد القلوب و فرحه الغرى نقل کرده که مرد صالحى از اهل کوفه گفت : من در یک شب بارانى در مسجد کوفه بودم . ناگاه درى را که جانب قبر مسلم (ع) است کوبیدند؛ چون در را گشودند جنازه اى را داخل کردند و در صفه اى که در جانب قبر مسلم است گذاشتند. یکى از ایشان را خواب ربود. در خواب دید که دو شخص ‍ نزد جنازه حاضر شدند، و یکى به دیگر گفت که ببین ما را با او حسابى هست تا پیش از آنکه از رصافه بگذرد از او بگیریم زیرا پس از آن به نزدیک او نتوانیم رفت . پس بیدار شد و خواب را براى رفیقان خود نقل کرد و در همان ساعت آن جنازه را برداشتند و داخل نجف کردند که از حساب و عذاب نجات یابد.
قلت ولله در من قال :
اذا مت فادفنى الى جنب حیدر***ابى شبر اکرم به و شبیر
فلست اخاف النار عند جواره ***و لا اتقى من منکر و نکیر
فعار على حامى الحمى و هو فى الحمى ***اذا ضل البیدا عقال بعیر۱۰


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.